ترجمه حالات به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با حالات
حالات
- حالات
- جمع حالت، جاوران جاورها، چگونگی ها جمع حالت. کیفیات چگونگیها اوضاع، وقایع حوادث
فرهنگ لغت هوشیار
حالات
- حالات
- جَمعِ واژۀ حالت: لی مع اﷲ حالات لایسعنی فیها ملک مقرب و لا نبی مرسل،
- حالات الدهر، گردشهای روزگار
لغت نامه دهخدا
حاجات
- حاجات
- حاجت ها، نیازمندی ها، نیازها، آرزوها، امیدها، جمعِ واژۀ حاجت
فرهنگ فارسی عمید