خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی تشی، سیخول، زکاسه، سکاسه، رکاشه، اسگر، اسغر، سنگر، سگر، پهمزک، پیهن، بیهن، روباه ترکی، کاسجوک، قنفذ
خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی تَشی، سیخول، زُکاسه، سُکاسه، رُکاشه، اُسگُر، اُسغُر، سَنگُر، سُگُر، پَهمَزَک، پیهَن، بیهَن، روباه تُرکی، کاسجوک، قُنفُذ
یکی از امرای جنتمور است و جنتمور حدود سال 633 هجری قمری وی را برای عرض گزارش حوزۀ حکومتی خود نزد اوکتای قاآن فرستاد و بهأالدین جوینی صاحب دیوان را همراه او کرد... گرگوز اصلاً اویغور و یکی از دبیران جوجی بوده که بمناسبت اطلاع بر خط و زبان اویغوری و آداب کتاب و بلاغت در نزد او محترم میزیسته موقعی که جنتمور بحکومت خوارزم منصوب بگردید گرگوز نیز با او همراه شد و چون روزبروز ازاو آثار کفایت و حسن خدمت بظهور میرسید، جنتمور او را بحاجبی و نیابت خود سرافراز نمود. گرگوز از سال 637 تا 641 هجری قمری حکومت کرد. رجوع به تاریخ مغول ازتاریخ مفصل ایران تألیف اقبال صص 166- 168 شود
یکی از امرای جنتمور است و جنتمور حدود سال 633 هجری قمری وی را برای عرض گزارش حوزۀ حکومتی خود نزد اوکتای قاآن فرستاد و بهأالدین جوینی صاحب دیوان را همراه او کرد... گرگوز اصلاً اویغور و یکی از دبیران جوجی بوده که بمناسبت اطلاع بر خط و زبان اویغوری و آداب کتاب و بلاغت در نزد او محترم میزیسته موقعی که جنتمور بحکومت خوارزم منصوب بگردید گرگوز نیز با او همراه شد و چون روزبروز ازاو آثار کفایت و حسن خدمت بظهور میرسید، جنتمور او را بحاجبی و نیابت خود سرافراز نمود. گرگوز از سال 637 تا 641 هجری قمری حکومت کرد. رجوع به تاریخ مغول ازتاریخ مفصل ایران تألیف اقبال صص 166- 168 شود
قسمی لامپا که فتیلۀ آن گرد است و بر گرد لوله برآمده. چراغ گردسوز که فتیلۀ آن بر گرداستوانه ای پیچیده است و شعلۀ مستدیر دارد، سوزندۀ گرد (شهر). سوزندۀ شهر: چغانی چو فرطوس لشکرفروز گهار گهانی گو گردسوز. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 919)
قسمی لامپا که فتیلۀ آن گرد است و بر گرد لوله برآمده. چراغ گردسوز که فتیلۀ آن بر گرداستوانه ای پیچیده است و شعلۀ مستدیر دارد، سوزندۀ گِرد (شهر). سوزندۀ شهر: چغانی چو فرطوس لشکرفروز گهار گهانی گو گردسوز. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 919)
کرسیوز، در اوستا کرسوزده (از دو جزء: کرسه، لاغر و اندک، و زده، قوت، پایداری) به معنی استقامت و پایداری کم دارنده. نام برادر افراسیاب است. (یشتها پورداود ج 1 ص 211) (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نام برادر افراسیاب است که در قتل سیاوش ساعی بود. (جهانگیری) (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) : ز دیگر سو افراسیاب و سپاه چو پیران وگرسیوز کینه خواه. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 629). به گرسیوز آن داستانها بگفت نهفته برون آورید از نهفت. فردوسی (ایضاً ص 629). و گرسیوز برادرش (و) پیروزی آغش را بود. (مجمل التواریخ والقصص ص 49). و اندر عهد افراسیاب پهلوان او پیران ویسه و برادر افراسیاب گرسیوز... (مجمل التواریخ والقصص ص 90). رجوع به حماسه سرائی در ایران تألیف دکتر صفا ص 582 شود
کرسیوز، در اوستا کرسوزده (از دو جزء: کرسه، لاغر و اندک، و زده، قوت، پایداری) به معنی استقامت و پایداری کم دارنده. نام برادر افراسیاب است. (یشتها پورداود ج 1 ص 211) (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نام برادر افراسیاب است که در قتل سیاوش ساعی بود. (جهانگیری) (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) : ز دیگر سو افراسیاب و سپاه چو پیران وگرسیوز کینه خواه. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 629). به گرسیوز آن داستانها بگفت نهفته برون آورید از نهفت. فردوسی (ایضاً ص 629). و گرسیوز برادرش (و) پیروزی آغش را بود. (مجمل التواریخ والقصص ص 49). و اندر عهد افراسیاب پهلوان او پیران ویسه و برادر افراسیاب گرسیوز... (مجمل التواریخ والقصص ص 90). رجوع به حماسه سرائی در ایران تألیف دکتر صفا ص 582 شود