- جَفَاء
- خشن بودن، کهنگی
معنی جَفَاء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

هر چیزی که نفع و فایده نداشته باشد، بیهوده، باطل، خار و خاشاک، کف آب، غش، برای مثال بهر آن است این ریاضت واین جفا / تا برآرد کوره از نقره جفا (مولوی - ۴۴)
بیهوده، باطل، خاشاک رود آورد، بر زمین زدن، سرگردانی، آزار دلازاری، ستم -1 آزردن جور کردن، ستم کردن، بیوفایی کردن، بیمهری کردن، جور ظلم، بیوفایی بیمهری. -1 بر زمین زدن، انداختن، کفک انداختن دیگ، بیرون دادن، زر و نقره و مانند آن، خاشاک رودآورد
سخاوت
بخشیدن، اوه
نمایان شدن، او شناور شد، دوباره نمایان شدن
کم آبی، خشکسالی
طاعون، اپیدمی
وفاداری
بی مغزی، حماقت، بی دقّتی، خرفت بودن
قضاوت
آسمان
پری، یک برگه
کم نور بودن، نامرئی بودن
دانه های سخت، سوپرایست
بهبودی، التیام بخش
محبّت آمیز، جذّاب
تیزبینی، هوش، هوشمندی، زیرکی، زرنگی، هوشیاری
خوبی، زیبایی
پاسخ، پاسخ دهید
چالاکی، حیله گری
شرم، حیا
فراخی، شکوه، زرق و برق، درخشندگی
اجرا، عملکرد
پاداش، پنالتی
پاسخ تند دادن، تند صحبت کرد