- جوشاک
- جوشیدن (مایعات) جوشش
معنی جوشاک - جستجوی لغت در جدول جو
- جوشاک
- جوشیدن آب یا مایع دیگر، جوشش
- جوشاک
- جوشیدن (مایعات)، جوشش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
البسه، لباس
کفش پای افزار
در حال جوشیدن
اندوهگین، غصه، غم
پوشیدنی، پوشش، جامه، لباس، پوشاک دادن پوشیدنی لباس جامه
هر چیز پوشیدنی، لباس، جامه
غم، غصه، اندوه، اندوهگین، اندوهناک
جوشاندن، در حال جوشیدن، جوشنده مثلاً کتری جوشان، کنایه از موّاج، متلاطم مثلاً چشمۀ جوشان، کنایه از خشمگین
خوشه
پوشیدنی، جامه
کفش، پا افزار
Boiling, Seething
кипящий
kochend, brodelnd
киплячий , киплячий
wrzący
fervendo, fervente
bollente
hirviendo
bouillant, bouillonnant
kokend, borrelend
กำลังเดือด , เดือด
mendidih
غاربٌ , غاضبٌ
उबालते हुए , उफनता हुआ
רותח , רוֹתֵחַ
沸騰している , 沸騰した
kaynar, kaynayan