- جودو
- کشتی ژاپنی
معنی جودو - جستجوی لغت در جدول جو
- جودو ((جُ دُ))
- از روش های دفاع فردی و ورزش های رزمی برای به هم زدن تعادل، بلند کردن و زمین زدن حریف
- جودو
- نوعی ورزش رزمی و دفاع بی اسلحه که شامل فنونی برای از پا درآوردن و به زمین زدن حریف و درگیری نزدیک با او است
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شعبده، افسون، سحر
نیکی، زودی، تشنگی
نیک بودن، خوب شدن، نیکو گشتن
اندک اندک کم کم. نوزاد پرندگان، نوزاد مرغ خانگی بچه ماکیان
فصل درو کردن جو، دروکنندۀ جو، کنایه از تهی دست
گیاهی با دانه های ریز و باریک که در میان کشتزار جو می روید
افسون، سحر، شعبده، ساحر، افسونگر، جادوگر، برای مثال چه جادو چه دیو و چه شیر و چه پیل / چه کوه و چه هامون چه دریای نیل (فردوسی۴ - ۲۹۸۸) ، نگه کن که با هر کس این پیر جادو / دگرگونه گفتار و کردار دارد (ناصرخسرو - ۳۷۵) ، چو خمّ دوال کمند آورم / سر جادوان را به بند آورم (فردوسی - ۲/۴۶۵) ، من به جادویآنچه مانم ای وقیح / کز دمم پررشک می گردد مسیح (مولوی - ۶۱۳)
کنایه از حیله گر، کنایه از زیبارو، برای مثال همشیرۀ جادوان بابل / هم شیوۀ لعبتان کشمیر (سعدی۲ - ۴۵۵)
کنایه از حیله گر، کنایه از زیبارو،
افسونگر، سحر، ساحری، چشم معشوق، دلفریب، محیل، مکار
نیکویی، خوبی
کرم، بخشش، سخا، جوانمردی، دهش
جوانمردی
بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، عطیّه، صفد، بذل، جدوا، فغیاز، عتق، احسان، داشاد، اعطا، برمغاز، سماحت، دهشت، بغیاز، داد و دهش، منحت، داشات، داشن
بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، عطیّه، صفد، بذل، جدوا، فغیاز، عتق، احسان، داشاد، اعطا، برمغاز، سماحت، دهشت، بغیاز، داد و دهش، منحت، داشات، داشن
بخشش، کرم، جوانمردی