جدول جو
جدول جو

معنی دودو

دودو
(دَ / دُو دَ / دُو)
تکرار ’دو’ ’ ریشه مضارع دویدن’. دویدن از پی هم. پی در پی دویدن. (از یادداشت مؤلف).
- چشمهای کسی به دودو افتادن، دودو زدن از کثرت ضعف و لاغری. جنبان شدن چشمها در چشمخانه. (یادداشت مؤلف).
- دودو زدن (در اطفال) ، دویدن از پی دویدن. (یادداشت مؤلف).
- دودو زدن چشمهای کسی، به دودو افتادن آنها. حرکت متوالی چشمها از ضعف و لاغری. ضعیف و سست شدن آنها. به علت ضعف مزاج حرکات پیوسته و غیرطبیعی داشتن چشم. (یادداشت مؤلف).
- دودو کردن، دویدنهای پیاپی (در کودکان) بدوبدوکردن
لغت نامه دهخدا