جدول جو
جدول جو

معنی جودر - جستجوی لغت در جدول جو

جودر
گیاهی با دانه های ریز و باریک که در میان کشتزار جو می روید
تصویری از جودر
تصویر جودر
فرهنگ فارسی عمید
جودر
((جُ دَ))
گاو، بچه گاو وحشی، جوذر
تصویری از جودر
تصویر جودر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جوهر
تصویر جوهر
(دخترانه)
گوهر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جودرو
تصویر جودرو
فصل درو کردن جو، دروکنندۀ جو، کنایه از تهی دست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوهر
تصویر جوهر
هر نوع مادۀ رنگی که در رنگرزی و تولید مواد غذایی کاربرد دارد، مایع رنگی صنعتی که در تولید نوشت افزار کاربرد دارد،
استعداد و شایستگی، حقیقت، اصل و خلاصۀ چیزی،
در فلسفه مفرد جواهر، مقابل عرض، آنچه قائم به ذات باشد،
مفرد جواهر، هر یک از سنگ های گران بها مانند الماس، زمرد، یاقوت، فیروزه و مروارید که بیشتر برای زینت به کار برده می شود،
کنایه از درخشش، جلا
جوهر بوره: در علم شیمی اسید بوریک
جوهر سرکه: در علم شیمی اسیداستیک
جوهر فرد: در فلسفه ذره که قابل تجزیه نباشد، جزء لایتجزا
جوهر گوگرد: در علم شیمی اسیدسولفوریک
جوهر مورچه: در علم شیمی اسیدفرمیک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوار
تصویر جوار
همسایگی، همسایه بودن با هم، در جوار یکدیگر زندگانی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوجر
تصویر جوجر
واحد اندازه گیری وزن برابر با یک درهم یا ۴۸ جو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پودر
تصویر پودر
آنچه خرد شده و به صورت گرد درآمده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هودر
تصویر هودر
هر چیز زشت و زبون، زشت رو و بدخو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جمدر
تصویر جمدر
سلاحی شبیه شمشیر، کتاره، قداره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جندر
تصویر جندر
جامه، رخت، پوشیدنی، پوشاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوذر
تصویر جوذر
بچۀ گاو وحشی، بچۀ گوزن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تودر
تصویر تودر
هرزه گساری
فرهنگ لغت هوشیار
بچه گاو گوساله، بچه گاو کوهی بچه گوزن، پوست گوساله، نوعی غله خودرو که در میان زراعت گندم و جو روید و آنرا جودر و جودره خوانند، مرغی است کوچک از نوع مرغابی که گوشت آن بغایت بد بو میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شودر
تصویر شودر
چادر، لحاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پودر
تصویر پودر
گرد وغبار، گرد سپیدی که زنان جای سپیدآب مصرف میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اودر
تصویر اودر
برادر پدر عم عمو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوذر
تصویر جوذر
پارسی تازی گشته گودره گوساله گاو بقر
فرهنگ لغت هوشیار
گوهر، هر سنگ که از آن منفعتی بر آید همچون الماس و یاقوت و لعل و امثال آن، موجود فی نفسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جندر
تصویر جندر
جامه، پوشاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جزدر
تصویر جزدر
دنبه برشته کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جعدر
تصویر جعدر
کوتوله کوته بالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوده
تصویر جوده
نیکی، زودی، تشنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جودو
تصویر جودو
کشتی ژاپنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جودت
تصویر جودت
نیک بودن، خوب شدن، نیکو گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوار
تصویر جوار
آب بسیار و عمیق همسایگی، عهد و امان همسایگی، عهد و امان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اودر
تصویر اودر
((اَ دَ))
برادر پدر، عمو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پودر
تصویر پودر
گرد، آرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جزدر
تصویر جزدر
((جَ دَ))
جزدره، دنبه برشته کرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جوار
تصویر جوار
((جِ))
همسایگی، نزدیکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جندر
تصویر جندر
((جَ دَ))
رخت، جامه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جوهر
تصویر جوهر
((جُ هَ))
اصل و عصاره هر چیز، هر چیزی که قایم به ذات خودش است، هر سنگ گرانبها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جوذر
تصویر جوذر
((جُ ذَ))
گاو، بچه گاو وحشی، جودر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جوار
تصویر جوار
همسایگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جوهر
تصویر جوهر
گوهر، دوات
فرهنگ واژه فارسی سره