جدول جو
جدول جو

معنی جودت - جستجوی لغت در جدول جو

جودت
نیکویی، خوبی
تصویری از جودت
تصویر جودت
فرهنگ فارسی عمید
جودت
نیک بودن، خوب شدن، نیکو گشتن
تصویری از جودت
تصویر جودت
فرهنگ لغت هوشیار
جودت((جُ دَ))
نیک بودن، نیکو گشتن
تصویری از جودت
تصویر جودت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جودر
تصویر جودر
گیاهی با دانه های ریز و باریک که در میان کشتزار جو می روید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جود
تصویر جود
جوانمردی
بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، عطیّه، صفد، بذل، جدوا، فغیاز، عتق، احسان، داشاد، اعطا، برمغاز، سماحت، دهشت، بغیاز، داد و دهش، منحت، داشات، داشن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جدت
تصویر جدت
نو شدن، نو بودن، مقابل کهنگی، نویی، تازگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عودت
تصویر عودت
بازگشتن، برگشتن
فرهنگ فارسی عمید
نوعی ورزش رزمی و دفاع بی اسلحه که شامل فنونی برای از پا درآوردن و به زمین زدن حریف و درگیری نزدیک با او است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مودت
تصویر مودت
دوستی کردن، عشق و محبت، دوستی
فرهنگ فارسی عمید
(لِ بَ جَ دَ)
وی یکی از قضاه مصر است. او راست ’امه ملایو’ تاریخ ملت مالایا و ’الدلیل العصری للقطر المصری’ و ’مصر فی القرن التاسععشر’ و هر سه رساله به طبع رسیده است. (معجم المطبوعات ص 1184)
لغت نامه دهخدا
(مَ وَدْ دَ)
موده. دوستی و محبت و صداقت و رفاقت و مهربانی و خیرخواهی و نیک اندیشی. (ناظم الاطباء). مصادقت. خلت. ود. وداد. مهر. حب. دوستی. مهربانی. (یادداشت مؤلف) :
گفتم دلش چه دارد و عقلش چه پرورد
گفتا یکی مودت دین و یکی سنن.
فرخی.
مودت چون به خدمت استوار است
از این بهتر ترا دیگر چه کار است.
ناصرخسرو.
هرکجاکه عقیدت ها به مودت آراسته گشت اگر در مال و جان بایکدیگر مواسات رود... هنوز از وجوب آن قاصر باشد. (کلیله و دمنه). برزویه گفت قوی تر رکنی بنابر مودت کتمان اسرار دوستان است. (کلیله و دمنه).
حریف، عهد مودت شکست و من نشکستم
خلیل، بیخ ارادت برید و من نبریدم.
سعدی.
چون نبود خویش را دیانت و تقوی
قطع رحم بهتر از مودت قربی.
سعدی.
مودت اهل صفا چه در روی و چه در قفا. (گلستان). دانشمند پس از چند روز چون مودت معهود برقرار ندید... (گلستان).
- مکتوب مودت، مکتوب مودت اسلوب. مکتوبی که از روی نهایت دوستی نوشته شده باشد. (ناظم الاطباء).
- مودت اختتام، هر آن چه به دوستی مهر شده و انجام پذیرفته باشد. (ناظم الاطباء). که پایان آن با دوستی باشد. که به دوستی پایان یافته باشد.
- مودت کردن، دوستی کردن و اظهار اخلاص نمودن
لغت نامه دهخدا
تصویری از عودت
تصویر عودت
بازگشتن، مراجعت کردن، رجعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مودت
تصویر مودت
دوستی و محبت و صداقت و رفاقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جودت ذهن
تصویر جودت ذهن
زود هوشی تیز هوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جعودت
تصویر جعودت
مرغولگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوده
تصویر جوده
نیکی، زودی، تشنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوت
تصویر جوت
تازی از سنسکریت کنف از گیاهان ژوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جود
تصویر جود
کرم، بخشش، سخا، جوانمردی، دهش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدت
تصویر جدت
نو شدن، تازگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جودو
تصویر جودو
کشتی ژاپنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جونت
تصویر جونت
تپنگو تپنگوی چرمین (سله عطاران که چرم بر آن کشیده باشند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مودت
تصویر مودت
((مَ وَ دَّ))
دوستی، رفاقت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عودت
تصویر عودت
((عُ دَ))
باز گشتن، برگشتن، بازگشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جودر
تصویر جودر
((جُ دَ))
گاو، بچه گاو وحشی، جوذر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جدت
تصویر جدت
((جَ دَ))
نو بودن، تازگی، توانگری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جود
تصویر جود
بخشش، کرم، جوانمردی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جودو
تصویر جودو
((جُ دُ))
از روش های دفاع فردی و ورزش های رزمی برای به هم زدن تعادل، بلند کردن و زمین زدن حریف
فرهنگ فارسی معین
پر، پرپشت، مجعد
متضاد: تنک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
استرداد، اعاده، برگشت، مراجعت، واپس
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تولا، دوستی، رفاقت، صمیمیت، عشق، عطوفت، محبت، مهر، مهربانی، ود، وداد، ولا، دوستی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تازگی، طراوت، نوی، توانگری، دارایی، مال
متضاد: کهنگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بخشش، بذل، بلندنظری، سخاوت، سخا، کرم، جوانمردی، رادی
متضاد: خست
فرهنگ واژه مترادف متضاد
لال، گنگ
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای پاره شدن و جر گرفتن پارچه
فرهنگ گویش مازندرانی