- جهرا
- آشکارا
معنی جهرا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث ازهر درخشنده درخشنده روی سپید روی. توضیح: در فارسی بدون توجه بتذکیر و تانیث این کلمه را در مقام صفت بکار برند
به زور، به ستم، به ناچار، به زور به ناچاری ستمگرانه ستهمک
به آشکار آشکارا سرا و جهارا
آشکار کردن، بلند کردن آواز
جمع جاهل، کانایان، نادان، جمع جاهل و جهول
خوب پخته شده منظور گوشت است
ازهر، روشن، درخشان، درخشان تر
جبراً و اضطراراً، بزور، با قوت و توانائی، به زور از روی قهر با زبر دستی: توپها نصب نموده قهرا و جبرا قلعه را گرفت
مهرا در فارسی: نیک پخته نرم شده نیک پخته شده گوشت نرم پخته که از استخوان جدا شده باشد، مضمحل گشته
سخن زشت، بسندگی
((جِ))
فرهنگ فارسی معین
آشکار کردن، بلند کردن آواز، کسی را رویارو و بی حجاب دیدن، جنگ تن به تن کردن، آشکارا، جهارت
آشکار، پیدا
وظیفه، نفقه
آشکار گردیدن
نفقه، وظیفه، مواجب، مستمری، برای مثال گفت شاهنشه جرایش کم کنید / ور بجنگد نامش از خط برزنید (مولوی - ۵۸۱)
گلوله ها و میخ های طلا و نقره که در زین و برگ اسب به کار ببرند، برای مثال از بهر جنیبتان بالا / نی طوق آید ز من نه هرا (خاقانی۱ - ۲۷) ، ز حدّ بیستون تا طاق گرا / جنیبت ها روان با طوق و هرا (نظامی۲ - ۳۰۲)
بانگ و آواز مهیب، فریاد سهمناک، بانگ جانور درنده،برای مثال نه آوای مرغ و نه هرای دد / زمانه زبان بسته از نیک و بد (فردوسی - ۳/۳۰۴)
بانگ و آواز مهیب، فریاد سهمناک، بانگ جانور درنده،
درخشیدن، ترس و بیم فروریختن و آواز و صدای فرو ریختن
ساز و برگ اسب، مانند سینه بند و لگام، گلوله های زرین و سیمین که به زین، لگام و سینه بند اسب می بستند
آشکار، صدای بلند
پنهان و آشکار درنهان و آشکار