جدول جو
جدول جو

معنی جنوح - جستجوی لغت در جدول جو

جنوح
گرایندگی
تصویری از جنوح
تصویر جنوح
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جنون
تصویر جنون
دیوانگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جنوب
تصویر جنوب
نیمروز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جناح
تصویر جناح
بال، پژیر، گناه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دنوح
تصویر دنوح
رام گشتن رامگشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جموح
تصویر جموح
سرکشی کردن، خود سری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بال، دست، بازو، جانب، کرانه، نفس چیزی گروهی از هر چیز گروهی از هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جروح
تصویر جروح
بمعنی زخم ها، جمع جرح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنون
تصویر جنون
دیوانگی، زایل شدن عقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنوس
تصویر جنوس
جمع جنس، گون ها گونه ها سردک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنود
تصویر جنود
جمع جند، پارسی تازی گشته گندها سپاهان جمع جند لشکرها سپاهها
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از چهار جهت اصلی در برابر شمال از دست راست وزیدن باد از دست راست وزیدن باد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انوح
تصویر انوح
خوش خنده بسیار خنده، زفت (بخیل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنوح
تصویر سنوح
پیدا شدن پدید آمدن ایجاد شدن، حدوث (واقعه) ایجاد (سانحه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جموح
تصویر جموح
سرکش، کسی که نتواند از هوا و هوس خود بازگردد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جناح
تصویر جناح
هر یک از دو سمت راست یا چپ در زمین بازی،
در امور نظامی هر یک از دو طرف لشکر که در میدان جنگ در سمت راست و چپ قلب قرار می گرفت، بال
جناح ایمن: جناح راست، میمنه
جناح ایسر: جناح چپ، میسره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنوح
تصویر سنوح
پیدا شدن، هویدا شدن، پدید آمدن، رخ دادن امری، پابرجا شدن، در گناه افتادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جنون
تصویر جنون
دیوانگی، دیوانه بودن، خبل، خبط دماغ
کنایه از شیفتگی، شیدایی
جنون ادواری: در پزشکی حالت دیوانگی که گاه گاه در انسان بروز می کند
جنون اطباقی: در پزشکی حالت دیوانگی همیشگی
جنون اعداد: در پزشکی نوعی دیوانگی که بیمار وسواس نسبت به اعداد پیدا می کند و دائم می خواهد اشیا را بشمارد
جنون پیری: در پزشکی بیماری روانی که بعد از شصت سالگی عارض می شود و بیمار دچار بی خوابی و بی اشتهایی و ضعف حافظه و شدت عناد و بی توجهی به وظایف اخلاقی می شود
جنون جوانی: در پزشکی بیماری روانی که بین پانزده تا سی سالگی عارض می شود و بیمار حالت بی خودی و بهت زدگی و گرفتگی و آشفتگی و رفتار ابلهانه پیدا می کند، شیزوفرنی، اسکیزوفرنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فنوح
تصویر فنوح
کم نوش: اسپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجوح
تصویر نجوح
دریای پر بانگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنون
تصویر جنون
((جُ))
دیوانگی، تباه گشتن عقل، شیفتگی، اشتیاق، کم عقلی، نادانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جنود
تصویر جنود
((جُ))
جمع جند، لشکرها، سپاه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جنوب
تصویر جنوب
((جَ یا جُ))
یکی از چهار جهت اصلی که مقابل شمال است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جنوب
تصویر جنوب
جمع جنب، پهلوها، کنارها، جهت ها و نواحی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جناح
تصویر جناح
((جُ))
گناه، بزه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جناح
تصویر جناح
((جَ))
بال، هر یک از دو طرف لشکر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جموح
تصویر جموح
((جُ))
سرکشی کردن اسب، اسب سرکش و تندرو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سنوح
تصویر سنوح
((سُ))
پیدا شدن، پدید آمدن، ایجاد شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جنوب
تصویر جنوب
مقابل شمال، در علم جغرافیا یکی از چهار جهت اصلی برابر با طرف دست راست کسی که رو به مشرق ایستاده باشد، کنایه از شهرها و سرزمین های واقع در جنوب کشور، مقابل شمال، بادی که از سمت جنوب می وزد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جموح
تصویر جموح
سرکشی، خود سری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جنود
تصویر جنود
لشکرها، سپاه ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جنون
تصویر جنون
Dementedness, Madness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جناح
تصویر جناح
Faction
دیکشنری فارسی به انگلیسی