- جنجر
- خرمن کوب
معنی جنجر - جستجوی لغت در جدول جو
- جنجر
- دستگاه خرمن کوبی، خرمن کوب
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دشنه
کشیده
تفنگدار یا گشتی سواره
پارسی تازی گشته زنجره زنجیره سپیدی که برناخن نوجوانان برآید
جامه، پوشاک
رازک از گیاهان
هندی بین از سازها قسمی ساز هندی
جر دادن پارچه یا کاغذ آلت خرمن کوب
مجرای غذا بین دهان و معده خشکنای حلق گلو حنجره، جمع حلاقم حلاقیم سر خمرز از گیاهان، خرخره خشکنای سبدک سبد کوچک
دشنه، چاقوی کلان، سلاحی نوکدار و برنده، نوعی از کارد یا شمشیر
دریچه ای بود در دیوار که ببیرون نگرند مشبکی باشد که در سرایها بر دریچها نهند، هر چه مشبک باشد، تنکه آهنی پر سوراخ، دیده بان کشتی، خانه چوبین که برای درندگان و طیور سازند قفص قفس. یا پنجره لاجورد. آسمان. یا مثل پنجره. مشبک شبکه دریچه دار مغربل
پرنده شکاری
کشیده شده، منتهی شده
جامه، رخت، پوشیدنی، پوشاک
مامور اجرای مقررات در جنگل، در امور نظامی تفنگ دار یا گشتی سواره، کسی که بیش از حد معمول دارای قدرت و توانایی باشد، در امور نظامی هر یک از افرادی که تعلیمات خاصی به آن ها داده می شود تا از هر نوع مانع به خصوص در کوه ها و جنگل ها با چالاکی و مهارت عبور کنند، تکاور
هر چیز مشبک و سوراخ سوراخ، قفس
پرندۀ شکاری، مرد صاحب حال و وجد
واحد اندازه گیری وزن برابر با یک درهم یا ۴۸ جو
سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجار، غنجاره، گنجار، آلگونه، آلغونه، بلغونه، غلغونه، گلگونه، گلغونه، ولغونه، لغونه، والگونه، بهرامن
گنجار، سرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گلگونه، غازه، غنج، غنجر، غنجار، غنجاره، آلگونه، آلغونه، بلغونه، غلغونه، گلگونه، گلغونه، ولغونه، لغونه، والگونه، بهرامن
صدای پاره کردن چیزی مانند کاغذ، پارچه و امثال آن ها
پلید زبان زن، چیره بر شوی، بی شرم زن
سرخیی که زنان در روی مالند گلگونه غازه
بزرگ جثه (فیل) قوی هیکل (پیل)
سرخییی که زنان بر روی مالند غازه
کشیده شونده کشیده کشیده شونده کشیده، منتهی شونده
گیاهی است از تیره گزنه ها از دسته شاهدانه ها، نباتی است دو پایه و بالارونده و پیچنده. بوی گل هایش معطر و مطبوع و شبیه بوی سنبل الطیب و طعم آن ها تلخ و بااحساس سوزش و گرما همراه است، حشیشه الدینار، رازک، همل
از آلات موسیقی هندی