جدول جو
جدول جو

معنی جنب - جستجوی لغت در جدول جو

جنب
کسی که به واسطۀ انزال منی غسل بر او واجب شده باشد
تصویری از جنب
تصویر جنب
فرهنگ فارسی عمید
جنب
جنبیدن، پسوند متصل به واژه به معنای جنبنده مثلاً دیر جنب، جنب و جوش مثلاً کنایه از حرکت و کوشش، تلاش و تقلا
تصویری از جنب
تصویر جنب
فرهنگ فارسی عمید
جنب
پهلو، کنار، در علم زیست شناسی غشایی که روی ریه ها را می پوشاند و به دیوارۀ داخلی قفسۀ سینه می چسبد
تصویری از جنب
تصویر جنب
فرهنگ فارسی عمید
جنب
پهلو حرکت، جنب و جوش حرکت، جنب و جوش غریب، بیگانه غریب، بیگانه
تصویری از جنب
تصویر جنب
فرهنگ لغت هوشیار
جنب
((جَ))
پهلو، کنار، سمت
تصویری از جنب
تصویر جنب
فرهنگ فارسی معین
جنب
((جُ نُ))
کسی که به علت خروج منی، غسل بر او واجب است، بیگانه، بعید، دور
تصویری از جنب
تصویر جنب
فرهنگ فارسی معین
جنب
کنار، سو
تصویری از جنب
تصویر جنب
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جنبه
تصویر جنبه
جلوۀ خاصی از محتوای یک چیز، موضع خاصی که از آن چیزی نمایان می شود یا می توان چیزی را دید، کنایه از توانایی یا قابلیت روحی برای تحمل چیزی، ظرفیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جنبی
تصویر جنبی
کناری، پهلویی، کنایه از فرعی، غیراصلی، جانبی مثلاً فعالیت های جنبی نمایشگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جنبش
تصویر جنبش
تکان، حرکت، کنایه از تغییر، نهضت،
در علوم سیاسی گروهی که برای دستیابی به اهداف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و امثال آن فعالیت می کند مثلاً جنبش آزادی بخش فلسطین
جنبش آبا: حرکت و سیر کوکب های سیار مانند زحل، مشتری، مریخ، زهره و عطارد
جنبش اول: کنایه از حرکت قلم قضا و قدر در لوح، نخستین حرکت سیارات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
بیگانه نمایی کرانه گیری، پهلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنبل
تصویر جنبل
کاسه چوبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنبش
تصویر جنبش
حرکت، تکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنبذ
تصویر جنبذ
غنچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
((جَ بِ یا بَ))
پهلو، طرف، جهت، ناحیه، ظرفیت، طاقت، توان، جلوه ای خاص از محتوای یک چیز، حالت، ویژگی، خاصیت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جنبش
تصویر جنبش
((جُ بِ))
حرکت، تکان، لرزش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جنبش
تصویر جنبش
تحرک، نهضت، حرکت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
سویه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
حرکت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
Aspect
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
aspect
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
היבט
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
पहलू
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
aspek
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
แง่มุม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
aspect
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
aspecto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
aspecto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
aspetto
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
方面
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
aspekt
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
аспект
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
Aspekt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
аспект
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جنبه
تصویر جنبه
側面
دیکشنری فارسی به ژاپنی