جنب جنب جنبیدن، پسوند متصل به واژه به معنای جنبنده مثلاً دیر جنب، جنب و جوش مثلاً کنایه از حرکت و کوشش، تلاش و تقلا فرهنگ فارسی عمید
جنب جنب پهلو، کنار، در علم زیست شناسی غشایی که روی ریه ها را می پوشاند و به دیوارۀ داخلی قفسۀ سینه می چسبد فرهنگ فارسی عمید