جدول جو
جدول جو

معنی جماع - جستجوی لغت در جدول جو

جماع
نزدیکی کردن مرد و زن با یکدیگر، مقاربت
تصویری از جماع
تصویر جماع
فرهنگ فارسی عمید
جماع
خودسری کردن جمع چیزی، نکاح، آمیزش
تصویری از جماع
تصویر جماع
فرهنگ لغت هوشیار
جماع
((جِ))
نزدیکی کردن مرد با زن
تصویری از جماع
تصویر جماع
فرهنگ فارسی معین
جماع
آرمش، جفتگیری، مباشرت، مجامعت، مقاربت، نزدیکی، وطی، همبستری، همخوابی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جمال
تصویر جمال
(پسرانه)
زیبایی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جماعت
تصویر جماعت
گروه، گروهی از مردم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجماع
تصویر اجماع
اتفاق و هماهنگی گروهی در امری، متفق شدن، در فقه اتحاد فقها در مسئله ای شرعی، از اصول چهارگانه
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
جمع واژۀ جمع
لغت نامه دهخدا
(شی شَ / شِ بُ)
عزم کردن بر کاری. (تاج المصادر) (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
تصویری از جداع
تصویر جداع
مرگ، موت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جامع
تصویر جامع
گرد آرنده، فراهم آورنده و یکی از نامهای خدایتعالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جباع
تصویر جباع
کوته بالا، زشت رفتار زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمیع
تصویر جمیع
گرد آمده و یکجا شده، لشکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رماع
تصویر رماع
درد شکم، درد پشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جموع
تصویر جموع
گروه مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمائع
تصویر جمائع
جمع جمعیه، پرگال ها جمع جمیعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمایع
تصویر جمایع
جمع جمیعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمان
تصویر جمان
مروارید، لولو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمام
تصویر جمام
آسودگی و آسایش اسب پس از خستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمال
تصویر جمال
خوب صورت و نیکو سیرت گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جماش
تصویر جماش
شوخی، فریبندگی، مستی، آرایش کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زماع
تصویر زماع
پشتکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جماز
تصویر جماز
تند رو، دونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دماع
تصویر دماع
اشکپای جای اشک بر رخساره، اشکریزه از بیماری های چشمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجماع
تصویر اجماع
عزم کردن بر کاری، متفق شدن ج جمع ج جمع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جماعت
تصویر جماعت
گروه مردم، نماز جماعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجماع
تصویر اجماع
((اِ))
گرد آمدن، متفق شدن بر انجام کاری، جمع کردن، در فقه اسلامی به معنی اتفاق کلمه فقها در مسئله ای یا امری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جماعت
تصویر جماعت
((جَ عَ))
گروه، گروهی از مردم، اطرافیان، کسان، صنف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طماع
تصویر طماع
آزمند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جمال
تصویر جمال
زیبایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اجماع
تصویر اجماع
سازگاری کردن، همرایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جماعت
تصویر جماعت
توده، انبوه، گروه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جامع
تصویر جامع
فراگیر
فرهنگ واژه فارسی سره
انجمن، باند، جمع، جمعیت، فرقه، گروه، معشر، طایفه، قبیله
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مؤمنان، جماعت
دیکشنری اردو به فارسی