- جلوگیری
- پیشگیری
معنی جلوگیری - جستجوی لغت در جدول جو
- جلوگیری
- تحریم
- جلوگیری
- پیشگیری پهرج منع ممانعت
- جلوگیری
- ممانعت
- جلوگیری
- مانع وقوع امری شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جلوگیری کننده
آنکه یا آنچه جلو کسی یا چیزی را بگیرد
استقرار
عمل و شغل جن گیر: پری خوانی پری فسایی پری سایی
شغل و عمل جن گیر
کدورت
کراهت و نفرت، حزن و اندوه
احتجاب زنان، حجاب زنان، رو گرفتن
نگهبانی و حمایت و یاری و اعانت
دل تنگی، آزردگی، رنجیدگی
آنچه راه گلو را بگیرد، لقمۀ بزرگ که از حلق فرو نرود
خفه کننده، قطع کننده نفس
منع کردن
منع کردن ممانعت کردن
Preclude, Prevent, Stem
исключать , предотвращать , остановить
ausschließen, verhindern, stoppen
виключати , запобігати , зупиняти
wykluczać, zapobiegać, zatrzymywać
排除 , 防止 , 阻止
excluir, prevenir, deter
escludere, prevenire, fermare
excluir, prevenir, detener
exclure, prévenir, arrêter
uitsluiten, voorkomen, stoppen
ขัดขวาง , ป้องกัน , หยุด
mengecualikan, mencegah, menghentikan