- جلوخان
- پیشگاه آستانه پیشگاه خانه میدانی که در مقابل عمارت و منزل واقع باشد
معنی جلوخان - جستجوی لغت در جدول جو
- جلوخان
- پیشگاه خانه، میدان جلو منزل و عمارت
- جلوخان ((جُ یا جِ لُ))
- پیشگاه خانه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نام قریه ای به سرخس
ترکی دریاگیر جهانگیر
همیشه، دایم، هموار، باقی، پیوسته، ابدی، جاویدان، جاودانه
کسی که زمام اسب مخدوم خود یا کسی که اسب ویرا کرایه کرده و در دست گرفته راه برد آنکه سواره یا پیاده جلو مرکوب ارباب حرکت کند پیشرو. یا جلو داران، جمع جلودار، سربازانی که پیشتر از دیگر سربازان حرکت کنند طلایه طلایع پیشقراول
پارسی تازی گشته گلستان
گشنیز کنجد دانه انجیر کنجد. توضیح در بعض کتب این کلمه مرادف با گشنیز نیز ذکر شده است
گشنیز، تخم گشنیز، دانۀ کنجد، دانۀ چیزی
علوی ها، از نسل یا اولاد علی بن ابی طالب (ع) ها، سیّدها، شیعه ها، جمع واژۀ علوی
پاینده، پایدار، همیشگی، برای مثال وصال او ز عمر جاودان به / خداوندا مرا آن ده که آن به (حافظ - ۸۳۸) ، تا همیشه، از مدت ها پیش، جاویدان
نوکری که سواره یا پیاده جلو اسب ارباب خود حرکت کند، پیشرو
آلت سنگ اندازی که از رسن دوتاه (پشمی یا ابریشمی) سازند و بدان سنگ اندازند. توضیح بعض استادان فلاخن را با من و گلشن قافیه کرده اند ازینرو بعضی فلاخن بضم خای معجمه - که مشهور است - خطا دانسته اند
((جُ لُ))
فرهنگ فارسی معین
کسی که زمام اسب ارباب خود را در دست گرفته راه برد، طلایه، پیش قراول، کسی بودن توان مبارزه با آن کس را داشتن
((فَ لَ))
فرهنگ فارسی معین
فلاخن، قلاب سنگ، ابزاری برای پرتاب کردن سنگ و آن رشته ای بوده که آن را از نخ یا ابریشم می بافتند، فلخم، فلخمه، فلماخن، فلخمان، پلخم
یکی از مشتقات سلولز که به صورت ورقۀ نازک شفاف تهیه می شود و به دلیل عدم نفوذ رطوبت در آن، در جراحی برای زخم بندی و در صحافی در روکش جلد کتاب به کار می رود، ویژگی جلد کتابی که روکشی از جنس سلوفان داشته باشد
جسمی سخت، شکننده و نیمه شفاف که در الکل و اتر حل می شود و مصرف دارویی و صنعتی دارد و برای مالیدن بر روی آرشۀ ویولون به کار می رود
ملک بر چاف از چاش ها (غلات) خلر گیاهی است شبیه بکرسنه و آنرا در بعض نقاط مانند باقلای تر پزند و با نمک خورند و گاهی هم آرد کنند و از آن نان پزند و تازه آنرا نیز ناپخته خورند خلر
پارسی تازی گشته جلویز دزدارز نگهبان پاسبان
آبخیز زمینی که از آن آب خیزد، راه روشن
جمع جلوه، پرویزها جمع جلوه
جمع جلسه، نشست ها
در حال جوشیدن
گشتن و جستجو کردن
جوینده جستجو کننده، درحال جستجو کردن
تگوری گردیدن ترکتازی تاخت و تاز گشتن گرد بر آمدن گردیدن دور زدن، تاختن تاخت زدن، تاخت و تاز. خاک، سنگریزه ها که باد از جائی بجائی برد
گرسنه گرسنه
رنگها