جدول جو
جدول جو

معنی جلوخان - جستجوی لغت در جدول جو

جلوخان
پیشگاه آستانه پیشگاه خانه میدانی که در مقابل عمارت و منزل واقع باشد
فرهنگ لغت هوشیار
جلوخان
پیشگاه خانه، میدان جلو منزل و عمارت
تصویری از جلوخان
تصویر جلوخان
فرهنگ فارسی عمید
جلوخان
((جُ یا جِ لُ))
پیشگاه خانه
تصویری از جلوخان
تصویر جلوخان
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آلوزان
تصویر آلوزان
نام قریه ای به سرخس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلیخان
تصویر دلیخان
ترکی دریاگیر جهانگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کروخان
تصویر کروخان
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی فرزند ویسه در سپاه افراسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گروخان
تصویر گروخان
(پسرانه)
نام یکی از بزرگان ایرانی در دربار کیخسرو پادشاه کیانی، از شخصیتهای شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جاودان
تصویر جاودان
همیشه، دایم، هموار، باقی، پیوسته، ابدی، جاویدان، جاودانه
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که زمام اسب مخدوم خود یا کسی که اسب ویرا کرایه کرده و در دست گرفته راه برد آنکه سواره یا پیاده جلو مرکوب ارباب حرکت کند پیشرو. یا جلو داران، جمع جلودار، سربازانی که پیشتر از دیگر سربازان حرکت کنند طلایه طلایع پیشقراول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلستان
تصویر جلستان
پارسی تازی گشته گلستان
فرهنگ لغت هوشیار
گشنیز کنجد دانه انجیر کنجد. توضیح در بعض کتب این کلمه مرادف با گشنیز نیز ذکر شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلجلان
تصویر جلجلان
گشنیز، تخم گشنیز، دانۀ کنجد، دانۀ چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علویان
تصویر علویان
علوی ها، از نسل یا اولاد علی بن ابی طالب (ع) ها، سیّدها، شیعه ها، جمع واژۀ علوی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاودان
تصویر جاودان
پاینده، پایدار، همیشگی، برای مثال وصال او ز عمر جاودان به / خداوندا مرا آن ده که آن به (حافظ - ۸۳۸)، تا همیشه، از مدت ها پیش، جاویدان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جلودار
تصویر جلودار
نوکری که سواره یا پیاده جلو اسب ارباب خود حرکت کند، پیشرو
فرهنگ فارسی عمید
آلت سنگ اندازی که از رسن دوتاه (پشمی یا ابریشمی) سازند و بدان سنگ اندازند. توضیح بعض استادان فلاخن را با من و گلشن قافیه کرده اند ازینرو بعضی فلاخن بضم خای معجمه - که مشهور است - خطا دانسته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاودان
تصویر جاودان
((وِ))
جاویدان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جلودار
تصویر جلودار
((جُ لُ))
کسی که زمام اسب ارباب خود را در دست گرفته راه برد، طلایه، پیش قراول، کسی بودن توان مبارزه با آن کس را داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فلاخان
تصویر فلاخان
((فَ لَ))
فلاخن، قلاب سنگ، ابزاری برای پرتاب کردن سنگ و آن رشته ای بوده که آن را از نخ یا ابریشم می بافتند، فلخم، فلخمه، فلماخن، فلخمان، پلخم
فرهنگ فارسی معین
یکی از مشتقات سلولز که به صورت ورقۀ نازک شفاف تهیه می شود و به دلیل عدم نفوذ رطوبت در آن، در جراحی برای زخم بندی و در صحافی در روکش جلد کتاب به کار می رود، ویژگی جلد کتابی که روکشی از جنس سلوفان داشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلوفان
تصویر کلوفان
جسمی سخت، شکننده و نیمه شفاف که در الکل و اتر حل می شود و مصرف دارویی و صنعتی دارد و برای مالیدن بر روی آرشۀ ویولون به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جویان
تصویر جویان
(پسرانه)
جوینده، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری مازندرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ملوان
تصویر ملوان
ملاح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از علوان
تصویر علوان
(پسرانه)
نام دیگر مرداس پدر ضحاک و نام چندتن از شخصیتهای تاریخی
فرهنگ نامهای ایرانی
ملک بر چاف از چاش ها (غلات) خلر گیاهی است شبیه بکرسنه و آنرا در بعض نقاط مانند باقلای تر پزند و با نمک خورند و گاهی هم آرد کنند و از آن نان پزند و تازه آنرا نیز ناپخته خورند خلر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلواز
تصویر جلواز
پارسی تازی گشته جلویز دزدارز نگهبان پاسبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلواخ
تصویر جلواخ
آبخیز زمینی که از آن آب خیزد، راه روشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلوات
تصویر جلوات
جمع جلوه، پرویزها جمع جلوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلسان
تصویر جلسان
جمع جلسه، نشست ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوشان
تصویر جوشان
در حال جوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوسان
تصویر جوسان
گشتن و جستجو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جویان
تصویر جویان
جوینده جستجو کننده، درحال جستجو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تگوری گردیدن ترکتازی تاخت و تاز گشتن گرد بر آمدن گردیدن دور زدن، تاختن تاخت زدن، تاخت و تاز. خاک، سنگریزه ها که باد از جائی بجائی برد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوعان
تصویر جوعان
گرسنه گرسنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الوان
تصویر الوان
رنگها
فرهنگ لغت هوشیار