جدول جو
جدول جو

معنی جفاپیشه - جستجوی لغت در جدول جو

جفاپیشه
ستمکار ظالم، معشوق نامهربان محبوب ستمگر
تصویری از جفاپیشه
تصویر جفاپیشه
فرهنگ لغت هوشیار
جفاپیشه
آزارپیشه، ستمگر، ظالم، متعدی، نامهربان
متضاد: مهربان
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جفا پیشه
تصویر جفا پیشه
ستمگر، ظالم، بیدادگر، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جان آزار، جایر، جفاجو، جفاگر، دژآگاه، مردم گزا، پر جفا، پر جور، استمگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گداپیشه
تصویر گداپیشه
کسی که کارش گدایی باشد، برای مثال و گر دست همت بداری ز کار/ گداپیشه خوانندت و پخته خوار (سعدی۱ - ۱۶۸)، پست فطرت، خسیس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عفوپیشه
تصویر عفوپیشه
بخشایشگر، آنکه همیشه از گناه دیگران درمی گذرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاپیش
تصویر فاپیش
به پیش، پیشواز
فاپیش رفتن: پیش رفتن، برای مثال شه به جای حاجبزان فاپیش رفت / پیش آن مهمان غیب خویش رفت (مولوی - ۳۷)
فرهنگ فارسی عمید
(گَ / گِ شَ / شِ)
پست فطرت. خسیس. لئیم:
وگردست همت بداری ز کار
گداپیشه خوانندت و سخت خوار.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا
(طَ طَ لَ)
با کسی مفاخرت کردن. (تاج المصادر بیهقی). برهمدیگر فخر نمودن. فیاش. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بسیار تهدید و وعیدهای دروغ نمودن در جنگ و لاف زدن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ شَ / شِ)
مرکب از ((ا)) حرف سلب + ((پیشه)) بمعنی شغل و کار و مجموع بمعنی بیکار:
در کوی تو اپیشه همی گردم ای نگار
دزدیده تا مگرت ببینم به بام بر.
شهید.
و در لغت نامۀ اسدی آمده است: ابیشه (با باء موحده) جاسوس بود وهمین بیت شهید را شاهد می آورد. رجوع به ابیشه شود
لغت نامه دهخدا
(سَ شَ / شِ)
آنکه پیشۀ او سخا باشد. مرد با کرم و سخاوت. سخی. بسیار جوانمرد:
مردیست سخاپیشه و مردیست عطابخش
با خلق نکوکار بکردار و بگفتار.
فرخی.
این زین دین امیر سخاپیشه تا مرا
در مجلس تو کدیۀ دستار پیشه شد.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(دَ شَ / شِ)
عیار. مکار. حیله باز. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عَفْوْ شَ / شِ)
آمرزش کننده و رحیم دل. (آنندراج). بخشایشگر و رحیم و شفیق و آمرزنده و در گذرنده از عقوبت. (ناظم الاطباء). آنکه عفو را شعار خود قرار دهد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(نَ شَ / شِ)
نواگر. نواپرداز. سرودگوی و نوازنده. مغنی. مطرب:
نواپیشگان برگرفتند رود
همه جام می داد جان را درود.
اسدی
لغت نامه دهخدا
تصویری از اپیشه
تصویر اپیشه
از پیشاوند سلب و نفی (پیشه) بمعنی شغل) بیکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جفا پیشه
تصویر جفا پیشه
جفا کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اپیشه
تصویر اپیشه
((اَ ش ِ))
بی کار
فرهنگ فارسی معین
بیدادگر، ستمگر، غدار، ظالم
متضاد: دادگر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
فاحشه، زن بدکاره، روسپی
فرهنگ گویش مازندرانی