جدول جو
جدول جو

معنی جغه - جستجوی لغت در جدول جو

جغه
تاج، افسر
تصویری از جغه
تصویر جغه
فرهنگ لغت هوشیار
جغه
((جِ غِّ))
تاج، افسر، هر چیز تاج مانند که به کلاه نصب کنند
تصویری از جغه
تصویر جغه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جثه
تصویر جثه
تنه
فرهنگ واژه فارسی سره
بر نام زنی از تیره ی} عجل {که از بسیار گولی نام او بر سر زبان هاست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاه
تصویر جاه
مقام، مکان، شوکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جثه
تصویر جثه
بدن، تن، کالبد، تنه، قامت، پیکر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جبه
تصویر جبه
جامه گشاد و بلند که روی جامه های دیگر بتن کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جقه
تصویر جقه
ترکی کلکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جفه
تصویر جفه
گروه، بیشمار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جده
تصویر جده
مادر پدر، مادر مادر یافتن، درک کردن ساحل دریای مکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جغنه
تصویر جغنه
باشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جغله
تصویر جغله
پسر ساده روی بی ریش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جغر
تصویر جغر
قورباغه، وزغ
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ای حرام گوشت دارای چشمهای درشت در طرف سرش دو دسته پر شبیه گوش گربه قرار دارد و به شومی و نحوست معروف است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جعه
تصویر جعه
آبجو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جشه
تصویر جشه
پیمان روغن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جله
تصویر جله
سبد و بمعنی گره ریسمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جره
تصویر جره
هیئت کشیدن کوزه بزرگ دسته دار دلیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جیه
تصویر جیه
مرداب پارگین، آب بو گرفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنه
تصویر جنه
سپر
فرهنگ لغت هوشیار
چوبی که روی گردن جفت گاو نهند و گاو آهن را بدان بندند و زمین را شیار و تخم کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جیغه
تصویر جیغه
تاج افسر، هر چیز تاج مانند که بکلاه نصب کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهه
تصویر جهه
طرف و جانب، کرانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمه
تصویر جمه
جماعت انبوه از مردمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جغنه
تصویر جغنه
پرنده ای وحشی، زرد رنگ، کوچک تر از کبوتر و دارای چشم های درشت که گاهی جیغ می کشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جشه
تصویر جشه
آستین پیراهن، قبا و امثال آن، برای مثال چون جشه فشانی ای پسر در کویم / خاک قدمت چو مشک در دیده زنم (رودکی - ۵۱۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جغله
تصویر جغله
شخص کوتوله و کوچک اندام، پسر نابالغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جره
تصویر جره
کوزۀ سفالی بزرگ و دسته دار، سبو
دام، تله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جقه
تصویر جقه
شیئی زینتی به شکل سرو خمیده، گل وبته، خورشید، ماه و امثال آنکه به کلاه و تاج می زدند، تصویری به شکل سرو خمیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جنه
تصویر جنه
سپر، کنایه از آنچه شخص را محفوظ و مستور بدارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جره
تصویر جره
جانور نر به ویژه پرنده، جلد، چابک
از سازهای موسیقی شبیه تار، برای مثال مغنی، برآن جرۀ جان نواز / بر آهنگ ما نالۀ نو بساز (نظامی۶ - ۱۱۵۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جغز
تصویر جغز
قورباغه، وزغ، جانوری از ردۀ دوزیستان با پاهای قوی و پره دار که در آب تخم می ریزد، برخی از انواع آن از بدن خود مایعی رقیق و سمّی جدا می کند، نوزاد بی دست و پای آن دارای سر بزرگ، دم دراز و آبشش است
بزغ، غورباغه، وک، غوک، بک، پک، چغز، غنجموش، مگل، ضفدع، قاس، کلا، کلائو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شغه
تصویر شغه
پوست سخت و ستبر که در کف دست از کثرت کار پیدا می شود، پینه و آبله که به سبب راه رفتن بسیار در پا ایجاد می شود، برای مثال همی دوم به جهان اندر از پی روزی / دو پای پرشغه و مانده با دلی بریان (عسجدی - مجمع الفرس - شغه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاه
تصویر جاه
مقام، مکان، منزلت، جایگاه، قدر و شرف، علو منزلت، شان و جلال، فر و شکوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جغش
تصویر جغش
گیاهی صحرایی که در اوایل بهار می روید و با سرکه خورده می شود، جغاره، جغازه
فرهنگ فارسی عمید