جدول جو
جدول جو

معنی جغری - جستجوی لغت در جدول جو

جغری
چشمه ای در روستای یخکش بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صغری
تصویر صغری
(دخترانه)
مؤنث اصغر، زن کوچک تر و هر شیء مؤنث که کوچک باشد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جبری
تصویر جبری
اجباری، مربوط به علم جبر مثلاً معادلات جبری، مقابل قدری، در فلسفه کسی که معتقد به نظریۀ جبر باشد، برای مثال سنّی از تسبیح جبری بی خبر / جبری از تسبیح سنّی بی اثر (مولوی - ۳۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جمری
تصویر جمری
شخص پست، سفله و بی اصل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغری
تصویر اغری
دزد به زبان ترکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جدری
تصویر جدری
آبله، چیچک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاری
تصویر جاری
روان، رونده، در جریان مثلاً آب جاری
کنایه از رایج
کنونی، فعلی مثلاً ماه جاری
نسبت میان زنان دو یا چند برادر با یکدیگر، زن برادر شوهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سغری
تصویر سغری
پوست کفل اسب و خر، پوست اسب یا الاغ که دباغی شده باشد، ساغری، کیمخت، چسته، زرغب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صغری
تصویر صغری
صغرا، کوچک، کوچک تر، مقابل کبری، در علم منطق قضیۀ کوچک یا قضیۀ اول مثلاً در «هر انسانی حیوان است»، «هر حیوانٍی جسم است»، «پس هر انسانی حیوان است» قضیۀ «هر انسانٍی حیوان است»، صغراست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جگری
تصویر جگری
به رنگ سرخ تیرۀ مایل به سیاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طغری
تصویر طغری
طغرا، چند خط منحنی تو در تو که اسم شخص در ضمن آن گنجانیده می شود و بیشتر در روی مسکوکات یا مهر اسم نقش می کنند، در قدیم بر سر نامه ها و فرمان ها می نگاشتند
فرمان، حکم، ابروی خوب رویان
فرهنگ فارسی عمید
(مَ جِ)
ناحیتی است مشرق او کوهی و جنوب وی قومی ترسایانند و ایشان را ونندر خوانند و مغرب و شمالش نواحی روس است و این ناحیت را مقدار بیست هزار مرد است که با ملکشان برنشینند و ملک این ناحیت را خلت خوانند و این ناحیت مقدار صد و پنجاه فرسنگ درازی اوست اندرصد فرسنگ پهنای وی. و به زمستان بر کران رودی باشندکه میان ایشان و روس است و طعام ایشان ماهی باشد و بدان زندگانی گذرانند و مردمانی بسیار خواسته اند و سفله و این ناحیتی است بسیار درخت و با آبهای روان و نیکورویند و باهیبت اند و ایشان با همه کافران که ازگرد ایشان است حرب کنند و این مجغری بهتر آیند و این همه که یاد کردیم انواع ترک است اندر جهان... (حدود العالم چ دانشگاه ص 87 و 88). رجوع به مجغر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سغری
تصویر سغری
کفل اسب و دیگر چارپایان
فرهنگ لغت هوشیار
قسمی جامه ابریشمین ستبر که مردان از آن لباده عبا و سرداری میکردند و زنان از آن یل و نیم تنه و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار
مونث اصغر کوچک، زنک زن کوچک مونث اصغر زن کوچکتر، هر چیز کوچک (مونث)، قضیه ایست که اصغر در آن باشد و آن قضیه اول است. مقابل کبری مثلا هر انسان جانور است و هر جانور جسم است. نخستین (هر انسان جانور است) صغری است. مونث اصغر زن کوچکتر، هر چیز کوچک (مونث)، قضیه ایست که اصغر در آن باشد و آن قضیه اول است. مقابل کبری مثلا هر انسان جانور است و هر جانور جسم است. نخستین (هر انسان جانور است) صغری است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طغری
تصویر طغری
دبیره چرغانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاری
تصویر جاری
روان، گذران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغری
تصویر مغری
چسبنده و لزوجت پیدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جبری
تصویر جبری
ضروری، غیر ارادی
فرهنگ لغت هوشیار
نهانگوی پارسی تازی گشته کفری پوست بهار خرمای ماده کسی که جفر داند دانای فن جفر کوپوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدری
تصویر جدری
مرض آبله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوری
تصویر جوری
توافق و هماهنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آغری
تصویر آغری
((غَ))
نوعی جامه ابریشمین ضخیم که مردان از آن لباده، عبا و سرداری درست می کردند و زنان از آن نیم تنه و مانند آن، آغاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جاری
تصویر جاری
روان، زمانی که در آن هستیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جاری
تصویر جاری
دو زن که همسر دو برادر باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جدری
تصویر جدری
((جُ دَ))
آبله، نوعی آبله که بر پاهای کودکان پدید آید، چیچک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سغری
تصویر سغری
((سَ غَ))
پوست دباغی شده اسب یا خر، پوست کفل اسب یا خر، نوعی کفش که طلاب پوشند، ساغری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صغری
تصویر صغری
((صُ را))
زن کوچک تر، هر چیز کوچک، قضیه اول در منطق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جاری
تصویر جاری
روان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جاری
تصویر جاری
Current
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جبری
تصویر جبری
Algebraic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جاری
تصویر جاری
текущий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جبری
تصویر جبری
алгебраический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جبری
تصویر جبری
algebraisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جاری
تصویر جاری
aktuell
دیکشنری فارسی به آلمانی