- جعد
- موی در هم پیچیده، مجعد، زلف، مرغول، موی کوتاه
معنی جعد - جستجوی لغت در جدول جو
- جعد
- موی پیچیده و تابدار، پیچیده و تابدار
- جعد ((جَ))
- موی پیچیده، موی تاب دار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بره های ماده، گل اربه از گیاهان کرمکش از داروها مریم نخودی کوهی
کوتوله کوته بالا
پیچیده شدن موی سر
پیچ پیچ شدن موی سر، پیچیده شدن موی
موی پیچیده، سطبر و بسته، مرغول
ویژگی موی پیچیده
پوشینه، پوست، پوشش
برساخت، روسازی
پیکر، مردار
پس، ضد قبل، سپس دوری
پس، آینده، فرامون، دیگر، سویگان
تندر، آذرخش
بانگ کردن آسمان و غریدن آن
بزور، منتهی، حداعلی
کم خیری انکار کردن شیئی با علم به آن
باز داشتن و بزندان کردن، حبس کردن
جمع جده، راه ها جدگاره ها (طرق)، جمع جدید، نوها راه راست، زمین راست، هامون زمین هموار درشت
پرنده ای حرام گوشت دارای چشمهای درشت در طرف سرش دو دسته پر شبیه گوش گربه قرار دارد و به شومی و نحوست معروف است
آبجو
ساختن، وضع کردن، مبدل ساختن کوتاهی، فربهی، ستیزه کوتاهی، فربهی، ستیزه مزدی که برای کننده کاری قرار میدهند، دستمزد مزدی که برای کننده کاری قرار میدهند، دستمزد
کیپوت سازی، واژگون کردن
نیرومند، چابک پوست بدن انسان و حیوان پوست بدن انسان و حیوان
یخ، برف یخ، برف
لشکر، سپاه
تن و بدن
جانوریست شبیه بملخ و کوچکتر از آن که پیوست بانگ کند صرار چهره ریسک چرخه ریسک گوزده
زخمدار، مجروح
کرم، بخشش، سخا، جوانمردی، دهش
گردن خوب و نیکو خوب و نیکو