- جعاله
- اجرتی که بمرد سپاهی بدهند
معنی جعاله - جستجوی لغت در جدول جو
- جعاله
- اجرت عامل، حق العمل، مزد
- جعاله ((جُ لِ))
- مزد، حق العمل، نوعی قرارداد با بانک جهت گرفتن وام برای کارهای جزیی ساختمانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گولی کانایی
سترگی، پرداخ مخفف جل جلاله نام آسیم (اسم اعظم) بزرگ و بزرگ قدر
غوره های خرما، ریزه مور
گروزه گروه مردم، دسته مرغان گروه مردم جماعت، دسته مرغان. توضیح همین کلمه است که بصورت (چقاله) و (چغاله) تحریف شده
مزد، جعال
عمل جعال. دروغ سازی. دروغ پردازی ترفندبافی، جعل کردن
شگاگری ترکشگری
بزرگ شدن، تمام شدن، محکم شدن
گردنده بسیار گردنده بسیار جولان کننده بسیار گردنده
زن و بچه داشتن، درویشی بی برگی، آزمندیدن
کاری که با شتاب انجام داده شود، آنچه با عجله آماده کنند، وقت اندک، زمانی که به سرعت می گذرد
به هم رسیدنی سردستی خوراک آماده، پیش خوراک، توشه کم بی درنگ بدون تاخیر فورا، فعلا اکنون: عجاله با شما کاری ندارم. توضیح نوشتن آن به صورت عجالتا غلط است
قطعاتی از چوب و تخته که بمشک های پر باد بندند و در آب اندازند وروی آن نشسته از آب عبور کند
مزد، اجرت عامل جعل کننده جعل کننده
((لِ یا لَ))
فرهنگ فارسی معین
قطعاتی از چوب و تخته که به مشک های پر باد بندند و در آب اندازند و روی آن نشسته از آب عبور کند
خیک های بادکرده ای که چند تکه چوب و تخته به آن ببندند و برای عبور از آب بر آن بنشینند
دروغ گو، جعل کننده