جدول جو
جدول جو

معنی جعابه - جستجوی لغت در جدول جو

جعابه
شگاگری ترکشگری
تصویری از جعابه
تصویر جعابه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دعابه
تصویر دعابه
مزاح کردن شوخی کردن، مداعبت شوخی کردن لاغ گفتن، شوخی
فرهنگ لغت هوشیار
مونث جذاب یاادویه جذابه. دواهایی که بصورت حب یا کپسول ساخته میشود و آنها را بلع میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جعاله
تصویر جعاله
اجرتی که بمرد سپاهی بدهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جعابت
تصویر جعابت
شگاگری ترکشگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنابه
تصویر جنابه
بچه ای که با بچه دیگر در یک موقع از یک شکم زائیده شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرابه
تصویر جرابه
جوراب ساق کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوابه
تصویر جوابه
پاسخک گوشه ای در سه گاه زبانزد خنیا گوشه ای در سه گاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعابه
تصویر شعابه
بند زنی چینی بند زنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جعاله
تصویر جعاله
اجرت عامل، حق العمل، مزد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جنابه
تصویر جنابه
دوقلو، دو بچه که در یک موقع از یک شکم زاییده شوند، توأم، دوبلغانه، توأمان، هم شکم، همزاد برای مثال دولت و ملت جنابه زاد چو جوزا / مادر بخت یگانه زای صفاهان (خاقانی - ۳۵۳ حاشیه)
به صورت توامان برای مثال قصه چه کنم که در ره عشق / با محنت و غم جنابه زادیم (سنائی۲ - ۴۵۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لعابه
تصویر لعابه
بازیچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معابه
تصویر معابه
معابه در فارسی عیب: آک عیب، جمع معایب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جعاله
تصویر جعاله
((جُ لِ))
مزد، حق العمل، نوعی قرارداد با بانک جهت گرفتن وام برای کارهای جزیی ساختمانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جرابه
تصویر جرابه
((جَ بِ یا بَ))
جوراب ساق کوتاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جنابه
تصویر جنابه
((جُ بِ یا بَ))
توأم، دوقلو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دعابه
تصویر دعابه
((دَ عّ بِ یا بَ))
مداعبت، شوخی کردن، لاغ گفتن، شوخی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جعبه
تصویر جعبه
بسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جابه
تصویر جابه
تهیگاه تهیگاه، آهو ماده، پاسخ، آهوی شاخدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جعبه
تصویر جعبه
تیردان، صندوق کوچک از مقوا یا چوب یا غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جعاب
تصویر جعاب
جمع جعبه، شگاها ترکش ها کیپوت ها شگاساز کیپوت فروش جمع جعبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جعبه
تصویر جعبه
ظرفی صندوق مانند که از مقوا، چوب، پلاستیک و امثال آن ساخته می شود، تیردان، ترکش
در موسیقی نوعی آلت موسیقی، برای مثال چون فروراند زخمه بر جعبه / هرکه بشنید گرددش سغبه (مسعودسعد - ۴۶۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جعبه
تصویر جعبه
((جَ بِ))
تیردان، صندوقچه، هر چیز قوطی مانند، سیاه اسبابی به صورت یک واحد کامل الکترونیکی در وسی له های پرنده برای گردآوری اطلاعات از عملکرد وسیله در جریان پرواز، به ویژه در فهم علت سقوط، تقسیم قاب سرپوشیده ای برای ان
فرهنگ فارسی معین