- جسد
- پیکر، مردار
معنی جسد - جستجوی لغت در جدول جو
- جسد
- تن و بدن
- جسد
- جسم انسان یا حیوان مرده، تن، بدن
- جسد ((جَ سَ))
- کالبد، بدن، در فارسی، جسم انسان مرده، جمع اجساد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مربوط به جسد
تناور شدن، جسمانی شدن
به صورت جسد درآوردن
Materialization
материализация
Materialisierung
матеріалізація
materializacja
materialização
materializzazione
materialización
matérialisation
materialisatie
การปรากฏในรูปแบบ
materialisasi
تجسّدٌ
भौतिकीकरण
התגשמות
somutlaşma
uhalisiaji
বাস্তবায়ন
مرده مردک رست
رشک، رشک ورزی
پوشینه، پوست، پوشش
شیر درنده، شیر بیشه