سرخ. ج، مجاسد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ثوب مجسد، جامه ای که به تن ملصق باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). جامۀ چسبیده به تن. (ناظم الاطباء). و رجوع به مجسد شود، جامۀ رنگ شده به زعفران. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
سرخ. ج، مجاسد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ثوب مجسد، جامه ای که به تن ملصق باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). جامۀ چسبیده به تن. (ناظم الاطباء). و رجوع به مِجسَد شود، جامۀ رنگ شده به زعفران. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
جامه ای که ملاصق تن باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). جامه ای که چسبنده به تن باشد. (ناظم الاطباء). جامه ای که پیوسته به تن باشد. و ابن اعرابی گوید: ولاتخرجن الی المساجد بالمجاسد. (از اقرب الموارد). و رجوع به معنی دوم مادۀ بعد شود
جامه ای که ملاصق تن باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). جامه ای که چسبنده به تن باشد. (ناظم الاطباء). جامه ای که پیوسته به تن باشد. و ابن اعرابی گوید: ولاتخرجن الی المساجد بالمجاسد. (از اقرب الموارد). و رجوع به معنی دوم مادۀ بعد شود