- جسام
- تناور و بزرگ
معنی جسام - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تناوری تنومندی
تناوری تنومندی، تنومند شدن تناور گردیدن، تنومندی، تناوری
تنومندی، تناوری، کلفتی
جمع جسم، تن هاوکالبدها
جسم ها، بدنها، تن ها، جمع واژۀ جسم
جمع جسم، تن ها، کالبدها
ملول تر، بستوه آمده تر
خندرو
رسم کننده، نقش کننده و نقاش
زفت ژکور
خفتک (کابوس)
بیماری است ناشی از فساد خون که بدن را میگدازد
بزرگ و تناور، ستبر
جمع جسم
آسودگی و آسایش اسب پس از خستگی
بسیار تجسس کننده
کند و کاو، تیزنگری، پرماسیدن (به دست سودن) کور کوم کرکم جساد پارسی است و آن را به تازی زعفران گویند، خون خشک زعفران
مفصل های خشک شده که از جای حرکت نکنند
شمشیر بران، تیز
روان شدن اشک
بزرگ، تنومند، تناور، خوش اندام
سرمای سخت، سجد، سجن، شجد، شجام
بیماری عفونی مزمن که از علائم آن کم خونی، خستگی زیاد، سردرد، اختلال در دستگاه تنفس و دستگاه گوارش، درد مفاصل، تب، زکام و خونریزی از بینی می باشد، گاهی مادۀ متعفنی از بینی خارج می شود، موهای پلک و ابروها می ریزد، لکه هایی در پیشانی و چانه بروز می کند و لب ها و گونه ها متورم می شود، آکله، داءالاسد، خوره، کلی، لوری
رسم کننده، نقاش، نگارنده، پیکرنگار، نقشه کش
زعفران، گیاهی علفی، پایا و از خانوادۀ زنبق که گل های بنفش دارد، پرچم معطر و خشک شده و قرمز رنگ گل این گیاه که برای معطر و رنگ کردن غذاها به کار می رود و مصرف دارویی نیز دارد، قمحه
انسان یا جانوری که پس از خستگی، خورده و خفته باشد
سوراخ های زیر پوست بدن که عرق از آن ها دفع می شود
بسیار قسمت کننده، بسیار بخش کننده، بسیار بهره دهنده
شمشیر تیز و برّان، شربت الماس، قاضب، غفج، شمشیر آبدار، جوهردار، جراز، صارم، صمصام