- جریمه
- تاوان
معنی جریمه - جستجوی لغت در جدول جو
- جریمه
- گناه، بسیار شر، گناه جنایت
- جریمه
- پولی که از مجرم گرفته می شود، مجازات نقدی، کنایه از مجازات، گناه، بزه
- جریمه ((جَ مِ))
- تاوان نقدی که از مجرم گیرند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اصل هر چیزی
روده و اندرون مرغ
گناه بزه گناه بزه جنایت، جمع جرائر (جرایر)
شاخه بی برگ، و بمعنی صحیفه، روزنامه
فگارش جراحت خستگی زخم
تیز نگریستن
بی روزی کردن
آهنگیدن (قصد کردن)، آهنگ (قصد)، توده ریگ، پاسی از شب عزیمت بر کاری و نیک دل نهادن بر آن، قطع کردن کاری، عزیمت
گرانبها، برای مثال احجار کریمه، شریف، بزرگوار (زن) ، هر یک از آیه های قرآن
مفرد واژۀ جراید، روزنامه، مجله، جمع جراید، کتاب، صحیفه، دفتر، دفتر ثبت مسائل مالی لشکر و حکومت، برای مثال عرض با جریده به نزدیک شاه / بیامد، بیاورد بی مر سپاه (فردوسی - ۷/۴۹۱)
ویژگی شخص یا لشکر جنگی، کارکشته و دلیر، یکه و تنها،برای مثال جریده یکی قاصد تیزگام / فرستاد و دادش به هندو پیام (نظامی5 - ۹۲۰) به تنهایی، با آمادگی
ویژگی شخص یا لشکر جنگی، کارکشته و دلیر، یکه و تنها،
مونث کریم زن باگذشت مونث کریم: زن صاحب کرم زن بخشنده، زن نیک خوی: (وقتی شخصی به کریمه ای تزوج ساخت)، (مرز بان نامه)، نیکو خوب پسندیده: (... مشتمل است بر بیان اخلاق کریمه)، (اوصاف الاشراف)، هر آیه از آیات قرآن مجید
جراحت، زخم
گناه، بزه، جنایت
چرک کنج چشم و میان مژگانها
گناهکار
چرک سفیدی که در گوشۀ چشم یا میان مژه ها جمع می شود، قی، خیم، رمص، ژفک، کیغ
گناهکار، مجرم