- جرونات
- پارسی تازی گشته شهرستان گرون نزدیک به بندر هرمزگان
معنی جرونات - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آواز، روزسخت، روزآسان روز نرم از واژه های دو پهلویست (از لغات اضداد)
ذرور، جمع ذرور، داروهای سوده نمک ها
جمع رجوع: (اداره رجوعات تجارتی و محاکمات)
راسته کنه ها
آنکه مبتلا به جرب است گرگین
جمع جراحت زخمها ریشها
چیزهای اندک و خرد و صغیر
وقایع روزمره
گنهکار، بزهکار مجرم
جمع تلون
جمع تکون
جمع شوء ون (شئون)، جمع الجمع شان بر خلاف لزوم
تیره لاله های مردابی
هر یک از نمک های اسید کرمیک
هر یک از نمک های اسیدکربنیک
ضرورت، چیزی که به آن احتیاج داشته باشند، نیاز، حاجت
نیاز حاجت آنچه که بدان محتاج باشند، اجبار الزام ناگزیری، امتناع انفکاک چیزیست از چیزی دیگر بر حسب حکم عقلی. بالجمله چون گویند نسبت حیوانیت بانسان ضروری است مراد این است که عقل حکم می کند که انفکاک حیوانیت از انسان محال است، هر گاه مقدمات برهان علمی یقینی بود و دایم باشد و متغیر نشود باید که ضروری باشد، ضرورت انواع دارد بداهت، آن چه که ما لابد انسان است در بقا، حقوق نفس. یا ضرورت شعری. عبارتست از مراعات وزن شعر که بر حسب ضرورت شاعر را باموری وا دارد که اجرای آن امور در نثر جایز نیست ولی در شعر رواست
بد بو شدن، بد بویی گندیدگی تعفن. توضیح گندیدگی و آلودگی و چرکینی زخمها و ورمها و دیگر ضایعات اندام های داخلی یا خارجی بدن و آن بر اثر تهاجم و غلبه میکربهای مختلف در انساج مختلف حاصل می شود. یا رفع عفونت کردن، ضد عفونی کردن
جمع قرن، سده ها
ساخته فارسی گویان بدهی ها جمع قروض برخلاف لزوم
جمع کرور، پانصد ها، هزار ها
املاح اسید کربنیک را گویند از قبیل کربنات سدیم و کربنات سرب و غیره
پستاندارن
جمع مجروره، کشیدگان کشیده شدگان جمع مجروره (مجرور)
جمع مدونه (مدون)
مخلوقات و موجودات
جمع ملونه
موونات، جمع مونه، از ریشه پارسی بنگرید به مون جمع مئونت
((سَ رْ))
فرهنگ فارسی معین
سرو، درختی است مخروطی شکل که در نواحی کوهستانی شمالی ایران می روید. سرو آزاد، سرو سهی، زادسرو
املاح اسیدکربنیک که به آسانی به وسیله اسیدها تجزیه می شود. مانند، کربنات سدیم، کربنات سرب و غیره