- جرخوردن
- پاره شدن
معنی جرخوردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از دیدن امری غیر منتظر تعجب کردن یکه خوردن، خود را مغلوب دیدن
پاره شدن پارچه یا کاغذ، شکاف برداشتن
برخوردن به کسی یا چیزی مثلاً به طور اتفاقی دیدن کسی یا چیزی،
مواجه شدن با کسی یا چیزی، ملاقات کردن با کسی یا چیزی،برای مثال جان تازه می شود ز لب روح پرورت / هرکسی که «برخورد» به تو از عمر برخورد (صائب - لغت نامه - برخوردن)
کنایه از رفتار کسی را توهین آمیز دانستن و رنجیدن مثلاً شاید حرف من به او برخورده است
مواجه شدن با کسی یا چیزی، ملاقات کردن با کسی یا چیزی،
کنایه از رفتار کسی را توهین آمیز دانستن و رنجیدن مثلاً شاید حرف من به او برخورده است
скользить
rutschen
ковзати
ślizgać się
derrapar
slittare
patinar
déraper
slippen
फिसलना
tergelincir
להחלקה
スリップする
kuteleza
পিছলে যাওয়া
پھسلنا
اجابت کردن، تامین کردن
بسیار خوردن بیش از اندازه خوردن مقابل کم خوردن
آشامیدن آب
شایسته بودن لایق بودن
بالا بردن بلند کردن بر افراشتن، پروردن تربیت کردن، بیرون کشیدن استخراج کردن، پیدا نمودن ظاهر ساختن، افراختن (بنا و مانند آن)، تعمیر کردن مرمت کردن اصلاح کردن، تمام کردن تکمیل کردن، انباشتن پر کردن، قبول کردن پذیرفتن و انجام دادن تقاضا و حاجت کسی را: حاجت او را برآورد
شناختن دریافتن فهمیدن: (شماراجانیاوردم)
رنج کشیدن مشقت بردن، غم خوردن غصه خوردن، اندوه فراوان بردن غم فراوان خوردن، صبر و تحمل کردن
بریدن شاخه های زیادی درختان تا باندام نشو و نما کند فرخو کردن