- جذباتی
- هیجانی، احساسی، شورشی، احمقانه
معنی جذباتی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

جذبه، مفرد واژۀ جذبات، گیرایی، کشش، جذابیت، جمع جذبات، در تصوف حالتی در شخص عارف و خداپرست که از خود بی خبر شده و به سوی حق کشیده می شود، کشش غیبی، کشیدن

چپاتی، نوعی نان نازک که خمیر آن را با کف دست پهن کرده و بر روی تابه می اندازند تا بپزد، چاپاتی
گیرایش، ربایش قوه ای که هر چیزی را بجانب خود می کشد و جذب می کند، دلربایی: (چشمان او حالت و جذابیت خاصی دارد)
attractivité, charme, glamour, sympathique
preuve
attrattiva, fascino, glamour, simpatia
atractivo, encanto, glamour, simpatía
prueba
atratividade, encanto, glamour, simpatia
吸引力 , 魅力 , 亲和力
atrakcyjność, urok, glamour
привабливість , чарівність , гламурність , привабливість
Attraktivität, Charme, Glamour, Beliebtheit
Beweis
привлекательность , очарование , гламурность
تکانشگری، احساسی بودن، احساسات، احساساتی گری، احساساتی بودن
تکانشی بودن، احساسی بودن
به طور احساسی، از نظر احساسی، به طور عاطفی
با احساس، از نظر احساسی، با احساسات
اشکال بودن، احساساتی بودن
هیجان، احساسات
доказательство