- جدوی
- بخشش، سود، باران 3 بخشش عطا، سود. - باران عام باران بسیار و بیحد
معنی جدوی - جستجوی لغت در جدول جو
- جدوی ((جَ دْ وا))
- بخشش و عطا، فایده، سود، پیشکش، هدیه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ابتدائی، آغازی
حسن لبه
جادویی
جوی جویک، پکمال (خط کش)، سمیره (خط)، پیچازه پیچازی نهر کوچک جویک جویچه، جوی آب، خطوطی که از طلا و شنگرف و جز آن گردا گرد صفحه کشند، خطوط متوازی و متقاطع که منجمان در حرکات کواکب کشند، طرح نقشه، (سحر) صور مربع یا کثیرالاضلاع و یا دایره که در آنها بانواع مختلف اسامی یا علایم محاط بخطوط مرموز سحری می نگاشتند، مربع یا مربع مستطیلی که بر کاغذ کشند و آنرا توسط خطهای عمودی و افقی موازی بخانه های شطرنجی تقسیم کنند، افزار آهنی که بدان خطوط کشند، جمع جداول. یا جدول شطرنجی. جدولی که خانه های شطرنجی داشته باشد، یا جدول ضرب. جدولی که در آن حاصل ضرب اعداد را نویسند
جمع جد، نیاکان
ستیزه جو، کبوتر گران پرواز کسی که راغب و مایل به جنگ و جدال و خصومت باشد جنگی، کسی که اهل جدل و بحث و مناظره باشد
مرض آبله
سحر، ساحری، جادوگری
جادوی کردن: سحر کردن، جادو کردن
جادوی کردن: سحر کردن، جادو کردن
ابتدایی مثلاً هیئت بدوی
فساد، تباهی، انتقال مرض، سرایت
کسی که مایل و راغب به جنگ وجدل و خصومت باشد، آنکه در هر امری به بحث وجدل و مناظره بپردازد
ساکن بادیه، بادیه نشین، صحرانشین مثلاً قبایل بدوی
مجموعه ای از خط های افقی و عمودی به صورت خانه های شطرنج، مفرد جداول،
دیوارۀ کوتاه بتونی در کنار جوی آب، میدان، پیاده رو، خیابان و امثال آن، نهر کوچک، جوی آب، برای مثال دوات من ز برون جدول و درون دریاست / نهنگ و آب سیاهش عجب بدان ماند (خاقانی - ۸۵۷)
در هنر در تهذیب، خطوطی که برای تزیین، بین سطرهای کتاب یا چهار گوشۀ کاغذ، به صورت متوازی رسم می کنند، برای مثال جامی، سواد عشق تو آمد زبور عشق / مستغنی از تکلف تذهیب و جدول است (جامی - ۶۲)
در علم نجوم خطوطی متوازی و متقارن که برای حرکت ستارگان رسم می کردند، برای مثال لاجرم چون سطاره راست بود / نتواند که کج رود جدول (سعدی۲ - ۶۵۳)
جدول کلمات متقاطع: جدولی با شکل هندسی و ستون های عمودی و افقی که در خانه های آن باید حروف کلمات خواسته شده در شرح جدول را نوشت
دیوارۀ کوتاه بتونی در کنار جوی آب، میدان، پیاده رو، خیابان و امثال آن، نهر کوچک، جوی آب،
در هنر در تهذیب، خطوطی که برای تزیین، بین سطرهای کتاب یا چهار گوشۀ کاغذ، به صورت متوازی رسم می کنند،
در علم نجوم خطوطی متوازی و متقارن که برای حرکت ستارگان رسم می کردند،
جدول کلمات متقاطع: جدولی با شکل هندسی و ستون های عمودی و افقی که در خانه های آن باید حروف کلمات خواسته شده در شرح جدول را نوشت
بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، داشاد، بذل، بغیاز، احسان، عتق، داشن، اعطا، عطیّه، جود، داشات، منحت، صفد، داد و دهش، دهشت، سماحت، فغیاز، برمغاز
واگیری، تباهی، یاریگری، تجاوز، سرایت (بیماری) تجاوز، سرایت (بیماری)
فدائی
ابتدایی، آغازی
((جَ وَ))
فرهنگ فارسی معین
نهر کوچک، جوی آب، لبه جوی آب، مربعی شطرنجی که بر خانه های آن حرف یا عدد نویسند، ضرب جدولی که در آن حاصل ضرب اعداد را می نویسند، کلمات متقاطع جدولی که برای سرگرمی طررح ریزی می شود و باید خانه های آن را
در نوشتار یا گفتار در مقابل بزرگان به جای کلمۀ «من» استعمال می شود، کنایه از فدایی
آبله، چیچک
Dowdy
Disputatious
Front
неопрятный
передний
спорящий
ungepflegt