جدول جو
جدول جو

معنی جدا - جستجوی لغت در جدول جو

جدا
متفاوت، متمایز، دور از هم، سوا، تنها، جداگانه، بیگانه
جدا جدا: جداگانه، علی حده، تک تک، یکی یکی
جدا شدن: پایان دادن به رابطۀ زناشویی، دور شدن، گسیخته شدن، سوا شدن، قطع شدن، متمایز شدن، جدا گشتن
جدا گشتن: پایان دادن به رابطۀ زناشویی، دور شدن، گسیخته شدن، سوا شدن، قطع شدن، متمایز شدن، جدا شدن
جدا کردن: از میان بردن پیوند دو چیز یا دو کس با یکدیگر، سوا کردن، قطع کردن، از هم دور کردن، برگزیدن، متمایز کردن، جدا ساختن
جدا ساختن: از میان بردن پیوند دو چیز یا دو کس با یکدیگر، سوا کردن، قطع کردن، از هم دور کردن، برگزیدن، متمایز کردن، جدا کردن
تصویری از جدا
تصویر جدا
فرهنگ فارسی عمید
جدا
سوا، تنها، منفصل، جدا کردن
تصویری از جدا
تصویر جدا
فرهنگ لغت هوشیار
جدا
((جُ))
سوا، دور از هم، تنها، منفرد، ممتاز، مشخص
تصویری از جدا
تصویر جدا
فرهنگ فارسی معین
جدا
اکیداً، حقیقتاً، شدیداً، قویاً
متضاد: شوخی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جدا
سوا، مستثنا، قطع، وا، تنها، فرد، مطلقه، مطلق، منفرد، مهجور، جداگانه، علی حده، مجزا، منتزع، منفک، ممتاز، متباین، پراکنده، 8، بریده، گسسته، گسیخته، منفصل، منقطع، ناپیوسته
متضاد: وصل، متصل، پیوسته
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جدا
متفرّقٌ
تصویری از جدا
تصویر جدا
دیکشنری فارسی به عربی
جدا
Separate
تصویری از جدا
تصویر جدا
دیکشنری فارسی به انگلیسی
جدا
séparé
تصویری از جدا
تصویر جدا
دیکشنری فارسی به فرانسوی
جدا
جدا، سوا
فرهنگ گویش مازندرانی
جدا
окремий
تصویری از جدا
تصویر جدا
دیکشنری فارسی به اوکراینی
جدا
আলাদা
تصویری از جدا
تصویر جدا
دیکشنری فارسی به بنگالی
جدا
отдельный
تصویری از جدا
تصویر جدا
دیکشنری فارسی به روسی
جدا
جدا، به طور جداگانه
دیکشنری اردو به فارسی
جدا
جدا
تصویری از جدا
تصویر جدا
دیکشنری فارسی به اردو
جدا
ayrı
تصویری از جدا
تصویر جدا
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
جدا
tofauti
تصویری از جدا
تصویر جدا
دیکشنری فارسی به سواحیلی
جدا
oddzielny
تصویری از جدا
تصویر جدا
دیکشنری فارسی به لهستانی
جدا
별개의
تصویری از جدا
تصویر جدا
دیکشنری فارسی به کره ای
جدا
別々の
تصویری از جدا
تصویر جدا
دیکشنری فارسی به ژاپنی
جدا
getrennt
تصویری از جدا
تصویر جدا
دیکشنری فارسی به آلمانی
جدا
अलग
تصویری از جدا
تصویر جدا
دیکشنری فارسی به هندی
جدا
terpisah
تصویری از جدا
تصویر جدا
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
جدا
แยก
تصویری از جدا
تصویر جدا
دیکشنری فارسی به تایلندی
جدا
gescheiden
تصویری از جدا
تصویر جدا
دیکشنری فارسی به هلندی
جدا
separado
تصویری از جدا
تصویر جدا
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
جدا
separato
تصویری از جدا
تصویر جدا
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
جدا
separado
تصویری از جدا
تصویر جدا
دیکشنری فارسی به پرتغالی
جدا
分开的
تصویری از جدا
تصویر جدا
دیکشنری فارسی به چینی
جدا
נִפְרָד
تصویری از جدا
تصویر جدا
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جدار
تصویر جدار
دیوار، حائط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جداع
تصویر جداع
مرگ، موت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدال
تصویر جدال
خصومت کردن با کسی، پیکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جداد
تصویر جداد
پارسی تازی گشته کراد جامه های کهنه پاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدار
تصویر جدار
پوسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جدال
تصویر جدال
کشمکش
فرهنگ واژه فارسی سره