- جحف
- در علم عروض آن است که در فاعلاتن خبن کنند تا فعلاتن بماند، بعد فعلا را ساقط کنند که تن باقی بماند و نقل به فع شود
معنی جحف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لشکر بسیار
سپاه و لشکر بسیار
نزدیک شونده، آسیب رسان زیانرسان
جمع حلف و حلیف
بهر جزاندن، نابدوری دور گشتن از نابی، غیژیدن کودک، غیژیدن تیر (غیژیدن لغزیدن و خزیدن کودکان) دور شدن از اصل، فرو افتادن تیر از نشانه، دوری، هر تغییری که در اصول افاعیل عروضی داده شود
زن بدکاره
بر خود بالیدن خود خواهی
نام لوده ای است بذله سنج نام مردی خریش (خریش: مضحک)
آتش افروختن
آفتاب پرست از جانوران، سرگین گردان، کبت (زنبور عسل)، مشک ستبر
خدشه، خراش
سوراخ جانور
کم خیری انکار کردن شیئی با علم به آن
زحمت دادن کسی را
بریدن، راندن با پارو، بارش برف
سفیه و خودسر و بیباک، فرومایه و احمق
میل کردن، ظلم کردن، ستم کردن
مال فراوان اعم از چهار پایان و زر و سیم کنج دهن
زمین پست و هموار فراخی، سعه، وسعت فراخی، سعه، وسعت
جمع جیفه، مردارها جمع جیفه مردارها
جمع تحفه، نوبرها، ره آوردها بلک ها اسم) جمع تحفه ارمغانها هدیه ها
موی ستردن، پیه بر گرفتن از پشت مازه
جمع صحاف و صحیفه
اندرون چیزی، داخل چیزی، شکم
انحراف از عدل و حق، جور، ستم
خیانت در امانت، انکار کردن، تکذیب کردن
لانۀ حیوانات درنده، خزندگان و حشرات موذی
سبک، زننده و ناشایست، ویژگی کسی که رفتارهای سبک، زننده و ناشایست انجام می دهند، سبک سر
کنارۀ رودخانه که به وسیلۀ آب کنده شده باشد، آبکند
در علم عروض تغییر در وزن شعر، پیش رفتن سپاه به سوی دشمن
صحیفه ها، کتابهای کوچک، ورقهای کتاب، نامه ها، روزنامه ها، جمع واژۀ صحیفه
تحفه ها، هدیه ها، پیشکش ها، چیزهای کمیاب و گران بها، سوغات ها، هدیه هایی که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد، رهاوردها، ارمغان ها، سفته ها، نورهان ها، نوراهان ها، نوارهان ها، راهواره ها، بازآوردها، عراضه ها، بلک ها، لهنه ها، جمع واژۀ تحفه
استخوان بالای مغز سر
پوشاندن بادواج (لحاف)، پوشیدن کژ آگند، لیسیدن، جامه پوشاندن، زدن: با تیر با مشت، زیان رساندن گزند رساندن، جوش دادن نکره را، بن کوه