جدول جو
جدول جو

معنی جاکت - جستجوی لغت در جدول جو

جاکت
جا افتاده
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاکت
تصویر پاکت
کیسۀ کاغذی یا پلاستیکی که در آن نامه یا چیز دیگر بگذارند، بستۀ کوچک کاغذی یا مقوایی مثلاً پاکت سیگار، کنایه از نامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
خاموش، بی صدا، آرام، کسی که حرف نزند، زمانی به کار می رود که بخواهند به کسی امر به حرف نزدن یا دست کشیدن از کاری پرسر و صدا کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جاست
تصویر جاست
جایی که در آن انگور بریزند و لگد کنند تا آبش گرفته شود، چرخشت
فرهنگ فارسی عمید
پوشاک جلوباز و معمولاً دکمه دار که از پشم یا کرک بافته می شود و بالاتنه را می پوشاند، نوعی لباس زنانه که روی پیراهن می پوشند، نوعی لباس مردانه که تا زانو می رسد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راکت
تصویر راکت
وسیله ای که در بازی تنیس و پینگ پونگ به دست می گیرند و با آن به توپ ضربه می زنند
نوعی موشک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماکت
تصویر ماکت
نمونۀ کوچکی از یک وسیله، ساختمان، اتومبیل و موارد دیگر که قبل از شروع پروژۀ ساخت، برای نمایش آن، تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
فرانسوی نهادگی (لباس رسمی و اعیاد)، نیمپوش جامه مردانه که تا زانو فرود آید، جامه زنانه که تمام قامت را فرا گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاکش
تصویر جاکش
بی ناموس، بی غیرت، دلال محبت، آنکه مردان را با زنان آشنائی دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاست
تصویر جاست
جای افشردن انگور جایی که انگور را در لگد زنند تا شیره آن برآید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
خاموش، بی صدا، آرام کردن، خاموش شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راکت
تصویر راکت
افرازی است که در بازی تنیس بدست میگیرد و توپ را با آن میزنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاکت
تصویر پاکت
محفظه کاغذ نامه را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
کارخانه و غیره که با چوب و مقوا سازند و تغییرات لازم را در آن نهند و سپس مطابق همان نمونه ساختمان را برآورند، کارگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یاکت
تصویر یاکت
فرانسوی از ریشه هلندی گشتناو
فرهنگ لغت هوشیار
((کِ))
ابزاری به شکل یک صفحه توری گرد مسطح دارای دسته بلند که در بازی تنیس مورد استفاده قرار می گیرد، موشک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فاکت
تصویر فاکت
((کْ))
نمونه تاریخی یا رویداد یا کلامی که نشان دهنده واقعیتی معّین باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ژاکت
تصویر ژاکت
((کِ))
جامه بافته شده نسبتاً ضخیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
((کِ))
خاموش، آرام، بی صدا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جاکش
تصویر جاکش
((کَ یا کِ))
کسی که امکانات ارضاء شهوت دیگران را فراهم آورد، دلال محبت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جاست
تصویر جاست
جایی که انگور را در آن لگد زنند تا شیره آن برآید
فرهنگ فارسی معین
((کَ))
ورقه کاغذی تا شده که نامه و غیره را در آن گذارند و در آن را می چسبانند و به جایی ارسال می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماکت
تصویر ماکت
((کِ))
نمونه ای با ابعاد کوچک تر از هر چیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
خاموش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
Quiet, Silent, Still
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
calme, silencieux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
جا افتادن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
тихий , молчаливый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
ruhig, still
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
тихий , тихий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
cichy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
安静的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
tranquilo, silencioso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
tranquillo, silenzioso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ساکت
تصویر ساکت
tranquilo, silencioso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی