جدول جو
جدول جو

معنی جانگزا - جستجوی لغت در جدول جو

جانگزا
گزند رساننده جان
تصویری از جانگزا
تصویر جانگزا
فرهنگ لغت هوشیار
جانگزا
((ی))
آنچه روح و جان را بیازارد
تصویری از جانگزا
تصویر جانگزا
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جانفزا
تصویر جانفزا
افزاینده جان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان گزا
تصویر جان گزا
آنچه روح را بیازارد و به آن گزند برساند، گزندرساننده به جان، برای مثال بیا ساقی آن شربت جان فزای / به من ده که دارم غمی جان گزای (نظامی۵ - ۷۸۵)، آسیب رساننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جانماز
تصویر جانماز
سجاده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جان فزا
تصویر جان فزا
آب حیات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جانساز
تصویر جانساز
خدا، آخشیجان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانباز
تصویر جانباز
کسی که با جان خود بازی می کند
فرهنگ لغت هوشیار
فرشی کوچک که بر کف اطاق یا زمین گسترند و روی آن نماز گزارند سجاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانگداز
تصویر جانگداز
ناتوان و عاجز کننده و سست و ضعیف کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهانگشا
تصویر جهانگشا
تسخیر کننده عالم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان فزا
تصویر جان فزا
آنچه باعث نشاط شود، آنچه به انسان روح و روان و نشاط بدهد
آب زندگی، آب چشمه ای در ظلمات که هرکس از آب آن بیاشامد عمر جاویدان پیدا می کند و هرگز نمی میرد و خضر پیغمبر از آن آب نوشیده است، جان افزا، چشمۀ خضر، شربت خضر، عین الحیات، ماالحیاة، آب خضر، چشمۀ حیات، شربت حیوان، چشمۀ حیوان، آب حیات، چشمۀ الیاس، چشمۀ نوش، آب بقا، نوشاب، آب حیوان، چشمۀ زندگیبرای مثال جهان دار یزدان گوای من است / که دیدار تو جان فزای من است (فردوسی۲ - ۲/۷۵۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جانباز
تصویر جانباز
در دورۀ جمهوری اسلامی، کسی که در جنگ میان ایران و عراق، معلول شده است، کسی که جان خود را به خطر اندازد، ازجان گذشته، دلیر، بی باک، بندباز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جانماز
تصویر جانماز
((نَ))
فرشی کوچک که بر کف اتاق یا زمین گسترند و روی آن نماز گزارند، سجاده
جانماز آب کشیدن: تظاهر به پاکی و تقدس کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جانگداز
تصویر جانگداز
((گُ))
گدازنده جان، بسیار دردناک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جان فزا
تصویر جان فزا
((ی))
افزاینده جان، آن چه که موجب نشاط روان شود، آب حیات، آب زندگانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جانماز
تصویر جانماز
پارچۀ کوچکی که که در آن مهر و تسبیح می گذارند و هنگام خواندن نماز پیش روی خود پهن می کنند، سجاده
جانماز آب کشیدن: کنایه از زهد و تقوا نشان دادن و اظهار دین داری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رنگزا
تصویر رنگزا
آنیلین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انگزک
تصویر انگزک
مصغر انگژ کجک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگزد
تصویر انگزد
انگژد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انگاز
تصویر انگاز
ادات، آلت، افزار، برای مثال او کمند انداخت و ما را برکشید / ما به دست صانع، انگاز آمدیم (مولوی۲ - ۶۱۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جانا
تصویر جانا
(دخترانه)
ای جان، ای عزیز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جانا
تصویر جانا
عزیزا، محبوبا
فرهنگ لغت هوشیار
بیلی پهن که با آن زمین را هموار کنند بیل، آلتی که پیلبانان با آن پیل را برانند کجک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانا
تصویر جانا
خطاب به کسی که مانند جان عزیز باشد، ای جان
فرهنگ فارسی عمید