جدول جو
جدول جو

معنی جانماز

جانماز((نَ))
فرشی کوچک که بر کف اتاق یا زمین گسترند و روی آن نماز گزارند، سجاده
جانماز آب کشیدن: تظاهر به پاکی و تقدس کردن
تصویری از جانماز
تصویر جانماز
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با جانماز

جانماز

جانماز
فرشی کوچک که بر کف اطاق یا زمین گسترند و روی آن نماز گزارند سجاده
فرهنگ لغت هوشیار

جانماز

جانماز
پارچۀ کوچکی که که در آن مُهر و تسبیح می گذارند و هنگام خواندن نماز پیش روی خود پهن می کنند، سجاده
جانماز آب کشیدن: کنایه از زهد و تقوا نشان دادن و اظهار دین داری کردن
جانماز
فرهنگ فارسی عمید

جا نماز

جا نماز
سجاده، جامه ای که در آن مهر و تسبیح نهند برای نماز گذاردن
جا نماز
فرهنگ لغت هوشیار

جانباز

جانباز
در دورۀ جمهوری اسلامی، کسی که در جنگ میان ایران و عراق، معلول شده است، کسی که جان خود را به خطر اندازد، ازجان گذشته، دلیر، بی باک، بندباز
جانباز
فرهنگ فارسی عمید

بانماز

بانماز
مُرَکَّب اَز: با + نماز، نمازخوان. که نماز دارد. که نماز گزارد. آنکه همیشه نماز گزارد. آنکه نمازش هرگز ترک نشود. مقابل بی نماز.
لغت نامه دهخدا