- جانح
- مایل، میل کننده، گناهکار
معنی جانح - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تبهکار
بال، پژیر، گناه
نخجیر چپ آی نخجیری که از چپ آید، رخداد امری که برای انسان روی دهد (اعم از خیر و شر) واقعه جمع سوانح، انسان یا جانوری که از سمت راست شخص بر آید مقابل بارح. توضیح: عرب سانح را به فال نیک و بارح را به فال بد میگرفت، حالهایی که پس از سلوک اهل وصول را حاصل شود
سر کش
پهلو، طرف، کنار، سمت، نحو، کناره، ضلع
عزیزا، محبوبا
عزیز، محبوب، دوست جانی و بمعنی جنایتکار
برنده، سرزنش کننده
بال، دست، بازو، جانب، کرانه، نفس چیزی گروهی از هر چیز گروهی از هر چیز
استخوانهای پهلوی، نزدیک سینه
پهلو، کرانه، طرف، جهت، ناحیه
خطاب به کسی که مانند جان عزیز باشد، ای جان
کسی که مرتکب جنایت شود، جنایت کار، گناهکار، تبهکار
هر یک از دو سمت راست یا چپ در زمین بازی،
در امور نظامی هر یک از دو طرف لشکر که در میدان جنگ در سمت راست و چپ قلب قرار می گرفت، بال
جناح ایمن: جناح راست، میمنه
جناح ایسر: جناح چپ، میسره
در امور نظامی هر یک از دو طرف لشکر که در میدان جنگ در سمت راست و چپ قلب قرار می گرفت، بال
جناح ایمن: جناح راست، میمنه
جناح ایسر: جناح چپ، میسره
مربوط به جان مثلاً خسارت جانی، کنایه از عزیز و گرامی مانند جان، برای مثال از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن / از دوستان جانی مشکل توان بریدن (حافظ - ۷۸۴)
هر واقعه و امری که برای انسان رخ بدهد، چه خیر باشد چه شر
جنایتکار
گرامی، عزیز
Faction
фракция
Fraktion
фракція
frakcja
facção
fazione
facción
faction