- جانان (دخترانه)
- محبوبف معشوق
معنی جانان - جستجوی لغت در جدول جو
- جانان
- معشوق محبوب شاهد دلبر زیبا
- جانان
- معشوقه، محبوب
- جانان
- دلبر زیبا و بسیار دوست داشتنی که عاشقش او را مانند جان خود دوست دارد، معشوق، محبوب،
برای مثال خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان / کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان (سعدی۲ - ۵۳۳)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
محبوب، معشوق
کامل، درست وحسابی مثلاً کتک جانانه، دلبر زیبا و بسیار دوست داشتنی که عاشقش او را مانند جان خود دوست دارد، معشوق، محبوب، برای مثال سینه ام زآتش دل در غم جانانه بسوخت / آتشی بود دراین خانه که کاشانه بسوخت (حافظ - ۵۲)
آبچین پیچی، پنهان شدن، بچه انداختن، دیوانه کردن (آبچین کفن حوله)
لنگی
نالیدن، آب ریختن
عزیزا، محبوبا
شب، جامه جنت که بمعنی بهشت است جنت که بمعنی بهشت است سپر، ترس سپر، ترس
خطاب به کسی که مانند جان عزیز باشد، ای جان
دل، قلب، کنایه از درون چیزی، باطن، ضمیر، جامه
خواستار معشوق
نرگس جانان، چشم یار