- جانا (دخترانه)
- ای جان، ای عزیز
معنی جانا - جستجوی لغت در جدول جو
- جانا
- عزیزا، محبوبا
- جانا
- خطاب به کسی که مانند جان عزیز باشد، ای جان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
معشوق محبوب شاهد دلبر زیبا
معشوقه، محبوب
دلبر زیبا و بسیار دوست داشتنی که عاشقش او را مانند جان خود دوست دارد، معشوق، محبوب، برای مثال خفته خبر ندارد سر بر کنار جانان / کاین شب دراز باشد بر چشم پاسبانان (سعدی۲ - ۵۳۳)
تبهکار
فهیم
آوازیست که بدان مرغ را بلانه رانند، جابجا جای جای مکان تا مکان
جای پا ردپا ایز اثر
مایل، میل کننده، گناهکار
پهلو، طرف، کنار، سمت، نحو، کناره، ضلع
عزیز، محبوب، دوست جانی و بمعنی جنایتکار
داننده، عالم، شاعر، کاتب
پهلو، کرانه، طرف، جهت، ناحیه
ردپا، اثر، جایی که پا بگذارند
مثل، مانند، نظیر، همانا، گویی، پنداری، شاید، برای مثال آن کس که مرا بکشت باز آمد پیش / مانا که دلش بسوخت بر کشتۀ خویش (سعدی - ۱۳۵)
کسی که مرتکب جنایت شود، جنایت کار، گناهکار، تبهکار
مربوط به جان مثلاً خسارت جانی، کنایه از عزیز و گرامی مانند جان، برای مثال از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن / از دوستان جانی مشکل توان بریدن (حافظ - ۷۸۴)
نادان ابله احمق: (خویشتن کانا ساخته بود چیز هایی کرد که مردمان از آن بخندید (ند)،) (تاریخ سیستان)
نظیر، مانند، مثل
جنایتکار
گرامی، عزیز