- جالیه
- مونث جالی، غریبانی که از وطن خود هجرت کرده اند، اهل ذمه، جزیه ای که از اهل ذمه گیرند
معنی جالیه - جستجوی لغت در جدول جو
- جالیه ((یِ یا یَ))
- مؤنث جالی. غریبانی که از وطن خود هجرت کرده اند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کهنه دیرینه
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
عالی مقام، مؤنث عالی، عنوانی احترام آمیز برای زنان، نام دختر هارون الرشید، به روایتی نام دختر امام هادی (ع)
دو زانو بر زانو نشسته
تالابه استخر
کشتزار خربزه و هندوانه و خیار را گویند
خشکسال، شکسته سر
زن بی شرم، زن فحاش
زن گول
دختر کوچک، کنیزک
کانایش
مونث جانی زن جنایتکار زن تبهکار، جمع جانیات
کنونی، فعلی
زن بی کار و بی عمل
مادینه تالی پیرونده درنگ کردن، کوتاهی کردن، خود گرفتن مونث تالی، جمع توالی
مؤنث واژۀ عالی، بسیار خوب، دارای کیفیت خوب مثلاً پرداخت عالی فیلم، دارای درجه یا مرحلۀ بالاتر مثلاً تحصیلات عالی، دست پخت عالی، بزرگ، مهم، به طور بسیار خوب مثلاً عالی ساز می زند، رفیع، بلند
مربوط به مال، دارایی، امور مالی، کالا، مالیات
جاری، جمع جواری، کنیز کوچک، کنیزک، جمع جواری، کشتی
کشتزاری که در آن خربزه، هندوانه، خیار و مانند آن می کارند
تالی، آنکه بعد بیاید، ازپی آینده، تابع، پیرو، تلاوت کننده
چهل و پنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۳۷ آیه، شریعت، دهر
مؤنث واژۀ غالی، گران قیمت، گران بها
ماده ای بسیار خوشبو، مرکب از مشک، عنبر، بان و حصی لبان (حسن لبه) که زنان برای معطر کردن زلف به کار می بردند و برای تقویت دماغ، قلب، تسکین صداع و لقوه نیز مفید بوده
کنایه از گیسوی سیاه و خوش بو، غلات
ماده ای بسیار خوشبو، مرکب از مشک، عنبر، بان و حصی لبان (حسن لبه) که زنان برای معطر کردن زلف به کار می بردند و برای تقویت دماغ، قلب، تسکین صداع و لقوه نیز مفید بوده
کنایه از گیسوی سیاه و خوش بو، غلات
بلند
بوی خوشی است مرکب از مشک و عنبر و جزآن، سیاهرنگ که موی را به وی خصاب کنند
مونث قالی کارد، سرگین گردان خجک دار گونه ای حشره شبیه جعل و یا کوز که در سوراخ مارها می زید. توضیح با مراجعه با ماخذ مربوط این حشره شناخته نشد
پول و وجه نقد، دولت و ثروت
کشتزار خربزه، هندوانه و خیار و مانند آن
((یِ))
فرهنگ فارسی معین
مؤنث غالی، گران، بوی خوشی مرکب از مشک و عنبر و باله به رنگ سیاه که موی را بدان خضاب کنند