- جافی
- خشن و تند خوی، ستمگر، جفا کننده
معنی جافی - جستجوی لغت در جدول جو
- جافی
- جفا کننده، جفاپیشه، بدخو، خشن، تندخو
- جافی
- جفاکار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دوری کردن
دوری کردن
تبهکار
روان
بسنده، بس
پالایه
فراهم آورنده
جلا دهنده، زداینده زنگ
درشت، سخت
از ریشه پارسی جایزه دهنده
روان، گذران
پوشنده، پنهان کننده، مبال
مستراح مبرز بیت الخلا
ویران
حسن لبه
عزیز، محبوب، دوست جانی و بمعنی جنایتکار
خواهنده عطا، زعفران
جلف بودن سبکسری
برهنه پای
پنهان و پوشیده
شفا دهنده، بهبود بخش
بی غش، پاکیزه، بی درد، خالص
جمع کنندۀ باج و خراج
نفی کننده، رد کننده، دور کننده
درست، راست، قانع کننده، شفابخش، صحّت بخش
کسی که بی کفش راه می رود، پابرهنه، برهنه پای
مستراح، مبال، مبرز، بیت الخلا، خلا، آبشتنگاه
کسی که مرتکب جنایت شود، جنایت کار، گناهکار، تبهکار
آنکه یا آنچه شخص را از کسی یا چیزی بی نیاز می سازد، بی نیاز کننده، بسنده، لایق، کارآمد