جدول جو
جدول جو

معنی جارور - جستجوی لغت در جدول جو

جارور
آبکند، کشو
تصویری از جارور
تصویر جارور
فرهنگ لغت هوشیار
جارور
((رُ))
بداختر، سال قحطی و سختی
تصویری از جارور
تصویر جارور
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بارور
تصویر بارور
حاصلخیز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از یارور
تصویر یارور
(پسرانه)
یاریگر، یاور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جانور
تصویر جانور
حیوان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کارور
تصویر کارور
اپراتور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بارور
تصویر بارور
میوه دار (درخت) میوه دهنده ثمر دهنده ثمر دهنده مثمر بارآور برور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جانور
تصویر جانور
حیوان، دارای جان، حی، زنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاروف
تصویر جاروف
بر کننده، آزمند، بدشگون، پرخور، بیل، پارو
فرهنگ لغت هوشیار
آلتی است از گیاهان خشک که بدان خانه روبند جارو. یا به جاروب زبان گردی کردن، سخنان بیجا گفتن با حرف آشوب بپا کردن سخن مفت و یاوه گفتن، یا جاروب از مژگان کردن، یعنی مژه های چشم را بمنزله جارو بکار بردن، مراقبه سجده کردن، درمنه
فرهنگ لغت هوشیار
صاروره صاروراء صرور هنج ناکرده (هنج حج)، زنگریز آنکه گرد زنان نگردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارور
تصویر بارور
باردار، بار دهنده، میوه دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خارور
تصویر خارور
خاردار، دارای خار مثلاً گل خاردار، سیم خاردار، در علم زیست شناسی کرمی کوچک، از آفت های مهم پنبه، با طولی حدود ۱۵ میلی متر، رنگ سبز زیتونی یا قهوه ای، خال های تیره رنگ و برآمدگی های کوتاه به شکل خار که در مصر و هند بسیار پیدا می شود و غوزه و شاخه های جوان پنبه را از بین می برد، کرم خاردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جانور
تصویر جانور
موجود زنده که قادر بر حرکت ارادی باشد، جاندار، ذی روح، برای مثال جانور از نطفه می کند، شکر از نی / برگ تر از چوب خشک و چشمه ز خارا (سعدی۲ - ۳۰۳)
کرم روده، حشره، به ویژه حشرۀ موذی و گزنده، حیوان، برای مثال نماند جانور از وحش و طیر و ماهی و مور / که بر فلک نشد از بی مرادی افغانش (سعدی - ۱۱۳)
کنایه از شخص ستمگر، بی ادب، موذی یا بدجنس، کنایه از انسان، برای مثال گفتم که جانور ز جهان خود نهایت است / گفتا پیمبر است نهایت ز جانور (ناصرخسرو۱ - ۲۷۲)
جانور گویا: کنایه از حیوان ناطق، انسان، آدمی
جانور دوپا: کنایه از حیوان ناطق، انسان، آدمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نارور
تصویر نارور
زنی که پستان او مانند انار باشد دختر نارپستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارور
تصویر بارور
((وَ))
بارآور، مثمر، ثمر دهنده، میوه دار (درخت)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جانور
تصویر جانور
((نِ وَ))
زنده، جاندار، حیوان، جک و، جانوران گوناگون به ویژه حشرات موذی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارور
تصویر بارور
Fertile, Fruitful, Prolific
دیکشنری فارسی به انگلیسی
плодородный , плодотворный , плодовитый
دیکشنری فارسی به روسی
fruchtbar, produktiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
родючий , плідний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
żyzny, owocny, płodny
دیکشنری فارسی به لهستانی
肥沃的 , 富饶的 , 多产的
دیکشنری فارسی به چینی
fértil, frutífero, prolífico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
fertile, fruttifero, prolifica
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
fértil, fructífero, prolífico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
fertile, fructueux, prolifique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
อุดมสมบูรณ์ , ให้ผล
دیکشنری فارسی به تایلندی
خصيبٌ , مثمرٌ , غزيرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
उर्वर , फलदायी , फलदायक
دیکشنری فارسی به هندی
פורה , פורה , פורה
دیکشنری فارسی به عبری
肥沃な , 実り豊かな , 多作な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
비옥한 , 열매를 맺은 , 다산의
دیکشنری فارسی به کره ای