- جارو
- آلتی که با آن خار خاشاک را از روی زمین بروبند
معنی جارو - جستجوی لغت در جدول جو
- جارو
- آلتی برای تمیز کردن خاک و خاشاک و زباله از روی زمین که از برخی گیاهان یا الیاف مصنوعی تهیه می شود، جاروب، مکنسه، خاک روب
- جارو
- جاروب، درمنه، وسیله ای برای رفتن خاک و خاشاک که از گیاه مخصوص جارو درست کنند
جارو برقی: دستگاهی برقی دارای صفحه برس و لوله ای بلند و محفظه خالی که خاک و خاشاک را درون خود می مکد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بر کننده، آزمند، بدشگون، پرخور، بیل، پارو
آبکند، کشو
آلتی است از گیاهان خشک که بدان خانه روبند جارو. یا به جاروب زبان گردی کردن، سخنان بیجا گفتن با حرف آشوب بپا کردن سخن مفت و یاوه گفتن، یا جاروب از مژگان کردن، یعنی مژه های چشم را بمنزله جارو بکار بردن، مراقبه سجده کردن، درمنه
روان
حصار
آلتی چوبین که با آن برف می روبند
حصار، دیوار
رختخواب، جاجو: (جاجل بچه هارا بیندازخ)
کسی که در کشتی کار می کند
روان، گذران
جر دهنده، کسره دهنده
خوگر، سوده، مارچه مار بچه، کوره راه
فراهم آورنده
ستور میری، زمین کن، مرگا مرگ (طاعون) زمین کن سیل جارف، مرگ و میر مرگامگی
گناهکار
نازا، تروه خفه سرفه خوز هم آوای بز (گویش گیلکی)
برنده، سرزنش کننده
شعبده، افسون، سحر
هر چه با آن دردی را درمان کنند، دوا، جهت قطع بیماری بکار میرود
کنه که بر گاو و دیگر جانوران چسبد
پرنده ایست سیاه رنگ سارک ساری شارو
باره، دیوار قلعه، حصار
اشاره به کسی که نخواهند اسمش را ببرند
خمیری که از آهک و خاکستر درست می کردند و در ساختمان ها خصوصاً در حوض ها، آب انبارها و گرمابه ها برای بند کشی به کار می رفته، ساروج، ساخن، صاروج، صهروج
وارون، واژگون، در ورزش در ژیمناستیک، پشتک
وارو زدن: در ورزش پشتک زدن در آب، گود زورخانه و بر روی زمین، برعکس کار کس دیگر کاری انجام دادن
وارو زدن: در ورزش پشتک زدن در آب، گود زورخانه و بر روی زمین، برعکس کار کس دیگر کاری انجام دادن
کسی که در کشتی کار می کند، کارگر کشتی، ملاح