- جارن
- خوگر، سوده، مارچه مار بچه، کوره راه
معنی جارن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روان
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کاوه آهنگر و سپهدار فریدون پادشاه پیشدادی، نام یکی از خاندانهای بزرگ در دوره اشکانیان، نام پسر قباد و برادر انوشیروان پادشاه ساسانی
آنکه کسی را از جای خود براند. یا جا زن کردن کسی را. او را از جای خود راندن
روان، گذران
جر دهنده، کسره دهنده
آلتی که با آن خار خاشاک را از روی زمین بروبند
فراهم آورنده
ستور میری، زمین کن، مرگا مرگ (طاعون) زمین کن سیل جارف، مرگ و میر مرگامگی
گناهکار
نازا، تروه خفه سرفه خوز هم آوای بز (گویش گیلکی)
برنده، سرزنش کننده
نابود کننده مثلاً سیل جارف، آنچه مردم را هلاک کند
آلتی برای تمیز کردن خاک و خاشاک و زباله از روی زمین که از برخی گیاهان یا الیاف مصنوعی تهیه می شود، جاروب، مکنسه، خاک روب
روان، رونده، در جریان مثلاً آب جاری
کنایه از رایج
کنونی، فعلی مثلاً ماه جاری
نسبت میان زنان دو یا چند برادر با یکدیگر، زن برادر شوهر
کنایه از رایج
کنونی، فعلی مثلاً ماه جاری
نسبت میان زنان دو یا چند برادر با یکدیگر، زن برادر شوهر
شیر جانور
نادرست نویسی غارن: فرزند کاوه، فرزند ونداد هرمز از شاهزادگان مازندران شمشیر دار
گاره پسوند یست که بجای کار در بعض کلمات آید و صفت فاعلی سازد: ستمگاره
باژگونه وارونه، نحس شوم
روان، زمانی که در آن هستیم
دو زن که همسر دو برادر باشند
جاروب، درمنه، وسیله ای برای رفتن خاک و خاشاک که از گیاه مخصوص جارو درست کنند
جارو برقی: دستگاهی برقی دارای صفحه برس و لوله ای بلند و محفظه خالی که خاک و خاشاک را درون خود می مکد
جارو برقی: دستگاهی برقی دارای صفحه برس و لوله ای بلند و محفظه خالی که خاک و خاشاک را درون خود می مکد
آرنج، محل اتصال بازو و ساعد از طرف بیرون، مفصل میان ساعد و بازو، برای مثال زمانی دست کرده جفت رخسار / زمانی جفت زانو کرده وارن (آغاجی - شاعران بی دیوان - ۱۹۵)
Current
текущий
aktuell
поточний
bieżący
atual
attuale
actual