اعسر است وزناً و معنی ً. (منتهی الارب). اعسر است و آن که با دست چپ کار میکند. (ناظم الاطباء). بمعنی اعسر است و آن کسی است که با دست چپ کار میکند. (از اقرب الموارد)
اعسر است وزناً و معنی ً. (منتهی الارب). اعسر است و آن که با دست چپ کار میکند. (ناظم الاطباء). بمعنی اعسر است و آن کسی است که با دست چپ کار میکند. (از اقرب الموارد)
قومی از سکنۀ بخارا که اغلب بازرگانان توانگر و محترم بودند. قتیبه بن مسلم پس از فتح بخارا اهالی شهر را فرمود تا یک نیمه از خانه ها و ضیاع خود را بعرب دهند و مقصودش این بود که اهالی با اعراب معاشر و به آداب آنان مأنوس شوند و درصدد طغیان و ارتداد برنیایند. آل کثکثه خانه ها و املاک خود را در شهر بیکباره بعرب گذاشتند و در بیرون شهر هفتصد کوشک برای خود بنا کردند و هرکس بر در کوشک خویش صحرا و بوستانی کرد و گرداگرد آن، خانه ها برای اتباع و چاکران خود بساخت. در تاریخ بخارای نرشخی آمده است که قومی بودند در بخارا که ایشان را کثکثان گفتندی و ایشان مردمانی بودند با حرمت و قدر و منزلت و در میان اهل بخارا ایشان را شرف زیاده بودی، و ایشان از دهقانان نبودند غربا بودند اصیل وبازرگانان بودند و توانگر. (تاریخ بخارای نرشخی)
قومی از سکنۀ بخارا که اغلب بازرگانان توانگر و محترم بودند. قتیبه بن مسلم پس از فتح بخارا اهالی شهر را فرمود تا یک نیمه از خانه ها و ضیاع خود را بعرب دهند و مقصودش این بود که اهالی با اعراب معاشر و به آداب آنان مأنوس شوند و درصدد طغیان و ارتداد برنیایند. آل کثکثه خانه ها و املاک خود را در شهر بیکباره بعرب گذاشتند و در بیرون شهر هفتصد کوشک برای خود بنا کردند و هرکس بر در کوشک خویش صحرا و بوستانی کرد و گرداگرد آن، خانه ها برای اتباع و چاکران خود بساخت. در تاریخ بخارای نرشخی آمده است که قومی بودند در بخارا که ایشان را کثکثان گفتندی و ایشان مردمانی بودند با حرمت و قدر و منزلت و در میان اهل بخارا ایشان را شرف زیاده بودی، و ایشان از دهقانان نبودند غربا بودند اصیل وبازرگانان بودند و توانگر. (تاریخ بخارای نرشخی)
نعت مؤنث است از ثکل، مانند ثاکل و ثکلی و ثکلانه. زنی که فرزند یا دوستش نایافت یافوت شده باشد، هبول، فلات ثکول، بیابانی که رونده در آن گم گردد و هلاک شود
نعت مؤنث است از ثکل، مانند ثاکل و ثکلی و ثکلانه. زنی که فرزند یا دوستش نایافت یافوت شده باشد، هبول، فلات ثکول، بیابانی که رونده در آن گم گردد و هلاک شود
مرکز جند. میانه و مرکز اجناد بر رایات، مجتمع جند بر لواء و علم قائد خویش. مؤلف تاج العروس از المحکم نقل میکند که کلمه فارسی است و جمع واژۀ عربی آن ثکن است، گروهی از کبوتران و مرغان، گردن بند، حمیل، رایت. علامت، قبر، چاه آتش، مغاکچه، نیت ایمان با کفر. (منتهی الارب) ، پاره ای پشم که بر گردن شتر آویزند، میانۀ لشکر
مرکز جند. میانه و مرکز اجناد بر رایات، مجتمع جند بر لواء و علم قائد خویش. مؤلف تاج العروس از المحکم نقل میکند که کلمه فارسی است و جَمعِ واژۀ عربی آن ثکن است، گروهی از کبوتران و مرغان، گردن بند، حمیل، رایت. علامت، قبر، چاه آتش، مغاکچه، نیت ایمان با کفر. (منتهی الارب) ، پاره ای پشم که بر گردن شتر آویزند، میانۀ لشکر
ثکم آثار، پی گرفتن و پیروی کردن اثر کسی، ثکم امر، لازم گرفتن آن، ثکم بمکان، مقیم شدن در آن و ملازم گرفتن. (تاج المصادر بیهقی) ایستادن، ملازم و مقیم شدن، لازم گرفتن
ثکم آثار، پی گرفتن و پیروی کردن اثر کسی، ثکم امر، لازم گرفتن آن، ثکم بمکان، مقیم شدن در آن و ملازم گرفتن. (تاج المصادر بیهقی) ایستادن، ملازم و مقیم شدن، لازم گرفتن