جدول جو
جدول جو

معنی ثَارَ - جستجوی لغت در جدول جو

ثَارَ
شورش کردن، انتقام گرفتن
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دور زدن، خانه، چرخاندن، سرگیجه دادن، چرخیدن، شماره گرفتن
دیکشنری عربی به فارسی
شدن، شد، کدگذاری کردن، شکل دادن، قالب دادن، تعمیر اساسی کردن، موشک زدن، جیغ زدن
دیکشنری عربی به فارسی
آسیب رساندن، مضرّ
دیکشنری عربی به فارسی
پرواز کردن، او پرواز کرد
دیکشنری عربی به فارسی
سیمان زدن، او راه افتاد، راه پیمایی کردن، سرعت حرکت دادن، قایق رانی کردن، گردش کردن، آب دادن، سیم کشیدن
دیکشنری عربی به فارسی
دوباره بازدید کردن، بازدید کرد، بازدید کردن
دیکشنری عربی به فارسی
غار رفتن، او حسادت می کرد، غارت کردن، حمله کردن، غوطه ور شدن
دیکشنری عربی به فارسی
به طور تهوّع آور، با ایجاد حالت تهوّع
دیکشنری عربی به فارسی
یادآوری، هم بزنید، جنجال طلبی، تحریک، هیجان
دیکشنری عربی به فارسی
هیجان دادن، آثار باستانی
دیکشنری عربی به فارسی
تحریک پذیری، توانایی برانگیختن
دیکشنری عربی به فارسی