- ثقل
- گرانی
معنی ثقل - جستجوی لغت در جدول جو
- ثقل
- گران شدن، آبستنی زن
- ثقل
- بار و بنه و حشم مسافر، مال، متاع، هر چیز نفیس
- ثقل
- سنگین شدن، سنگینی، در پزشکی یبوست، در موسیقی بم بودن صدا
ثقل سامعه: سنگینی گوش
- ثقل ((ثِ قَ))
- سنگین شدن
- ثقل ((ثُ))
- تفاله هر چیزی، درد شراب
- ثقل ((ثَ))
- گران شدن، آزمودن وزن چیزی در دست
- ثقل ((ثِ))
- گران شدن، ظاهر شدن آبستنی زن، سنگینی، گرانی، رخت و بار و بنه مسافر، کالای خانه، گناه، اثم، گنج زمین، دفینه زمین، سامعه سنگینی گوش، معده سوء هاضمه، قوه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رخت، کالا، پینکی پیش درآمد خواب، سنگینی خوراک، سنگینی
رخت، کالا، پینکی پیش درآمد خواب، سنگینی خوراک، سنگینی گرانی سنگینی. گرانی، گرانی طعام، پینکی نعاس
جمع ثقیل، گرانجانان، گرانان
ثقیل ها، گرانها، سنگین ها، جمع واژۀ ثقیل
سنگینی، گرانی
گرانبارتر
گران شدن، گرانی
گران بار، گران بار از وام
سنگین شده، گران بارگردیده، حرفی که دارای تشدید باشد
گرانبار پا به ماه: زن، کند رو: ستور سنگین گشته، جنبنده بار سنگین تحمیل شده گرانبار. زن باردار نزدیک بوضع حمل، ستور آهسته رو. سنگین گردیده، متحرک مقابل مخفف ساکن. سنگین کننده گران سنگ گرداننده
سنگین تر
سنگین
ظاهر شدن، رویانیدن زمین گیاه را، سبز شدن شوره گیاه
پارسی تازی گشته دکل تیر کشتی خرمای پست لاغر باریک
کمتر
باز گفت، بازگویی، گزک
کلان شکمی، کلان تهیگاهی
سنگین، بیمار سخت
فریز پنجه سبزه از گیاهان فریز فرزد نجم. مرغ، گیاهی است ازتیره گندمیان پنجه مرغ
گروه زنبوران عسل و بمعنی احمق شدن
از دست دادن فرزند
گران، سنگین