جدول جو
جدول جو

معنی ثقف - جستجوی لغت در جدول جو

ثقف
(ثِ / ثَ قِ / ثَ قُ)
مرد استاد، زیرک. چست و سبک. ندس
لغت نامه دهخدا
ثقف
(تَ سَلْ لُ)
زیرک و ماهر شدن، چست و چالاک شدن
لغت نامه دهخدا
ثقف
(تَ سَلْلُ)
دانستن. دریافتن. یافتن، گرفتن بزودی، زیرک و سبک و چالاک گردیدن، ثفافت، غالب آمدن در دانائی، ظفر یافتن و رسیدن، راست کردن نیزه
لغت نامه دهخدا
ثقف
(ثَ)
محلی است در شعر. (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
ثقف
(ثَ / ثَقَ)
دانا و استاد در حرب و طعن و ضرب
لغت نامه دهخدا
ثقف
(ثُ قُ)
جمع واژۀ ثقاف
لغت نامه دهخدا
ثقف
زیرک شدن
تصویری از ثقف
تصویر ثقف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ثقل
تصویر ثقل
بار و بنه و حشم مسافر، مال، متاع، هر چیز نفیس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثقب
تصویر ثقب
سوراخ کردن، سوراخ، رخنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثقب
تصویر ثقب
ثقبه ها، روزن های خانه، جمع واژۀ ثقبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثقل
تصویر ثقل
سنگین شدن، سنگینی، در پزشکی یبوست، در موسیقی بم بودن صدا
ثقل سامعه: سنگینی گوش
فرهنگ فارسی عمید
(ثَ)
ابن فروۀ ساعدی. صحابی است. و او در خیبر یا در احد بشهادت رسید و بعضی نام او را ثقب گفته اند. در منابع اسلامی، صحابی فردی است که پیامبر اسلام (ص) را ملاقات کرده، به او ایمان آورده و تا پایان عمر در دین اسلام باقی مانده است. صحابه از نخستین پیروان اسلام بودند که در جنگ های صدر اسلام حضور داشتند و بسیاری از احادیث پیامبر به واسطه آنان به نسل های بعد منتقل شده است. واژه صحابی به ویژه در فقه و اصول روایت حدیث اهمیت بالایی دارد.
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
ابن عمرو عدوائی. صحابی است از مردم قریش. او با دو برادر خویش درک غزوۀ بدر کردند و در غزای خیبر و بروایتی در جنگ احد بدرجۀ شهادت رسید. در علوم اسلامی، صحابی به مسلمانی گفته می شود که پیامبر اکرم (ص) را دیده، به او ایمان آورده و در حال اسلام وفات کرده است. صحابه از یاران وفادار پیامبر بودند که در میدان های جهاد، دعوت و آموزش دین مشارکت داشتند. شناخت دقیق صحابه به فهم بهتر سیره پیامبر، فقه اسلامی و جریان های صدر اسلام کمک شایانی می کند و در آثار تاریخی بسیار آمده است.
لغت نامه دهخدا
(ثَ قَ)
قاسم بن فضل مکنی به ابی عبدالله حافظ اصفهانی متوفی 489 هجری قمری او راست: کتاب اربعین
لغت نامه دهخدا
(مُ ثَقْ قَ)
نیزۀ راست کرده. (مهذب الاسماء). نیزه در عرف شعرا. مثقّفه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ ثَقْ قِ)
آنکه نیزه راست کند. (مهذب الاسماء). آنکه راست کند نیزه را به ثقاف و ثقاف آنچه نیزه و تیر را به وی راست کنند. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ قَ)
عدوانی. ابن عمرو. صحابی بدری است، شوره گز. (نصاب الصبیان) (غیاث اللغات از منتخب). گز شور. (مهذب الاسماء). گز شوره. (دستورالاخوان). شورگز. اثله، یکی. ج، اثلات، اثول.
- حب الاثل، گزمازک. گزمازه.
. در علوم اسلامی، عنوان صحابی یکی از مهم ترین درجات ارتباط با پیامبر است. این ارتباط شامل دیدار، پذیرش اسلام و ثبات بر ایمان تا مرگ است. صحابه به عنوان حاملان حدیث و سنت، نقشی غیرقابل انکار در ثبت و انتقال معارف اسلامی ایفا کردند.
لغت نامه دهخدا
(اَ قَ)
ترش تر، خوشۀ خرما. اثکال. اثکول. عرجون
لغت نامه دهخدا
(ثَ قَ فی ی)
منسوب به ثقیف قسی بن منبه بن بکر بن هوازن پدر قبیلۀ بنوثفیف
لغت نامه دهخدا
(ثَ قَ ی ی)
ابراهیم بن محمد اصفهانی مکنی به ابو اسحاق یکی از ثقات فقهاء شیعه و کتاب اخبار الحسن بن علی از اوست. (ابن الندیم). رجوع به ابراهیم بن محمد ثففی شود
لغت نامه دهخدا
استوار داشتن، درست شدن اعتماد کردن استوار داشتن، درست شدن، اطمینان خاطرجمعی استواری، کسی که مردم بگفتار و عمل او اعتماد کنند، جمع ثقات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شقف
تصویر شقف
سفال ریزه سفال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقف
تصویر سقف
آسمان، عرش، پوشش روی خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثقاف
تصویر ثقاف
زن دانا زن استاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثقب
تصویر ثقب
سوراخ کردن، بلند پریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثقل
تصویر ثقل
گران شدن، آبستنی زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثقه
تصویر ثقه
مرد معتمد و امین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثقیف
تصویر ثقیف
زیرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زقف
تصویر زقف
تردستی ربودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مثقف
تصویر مثقف
فرهیخته با فرهنگ، نیزه نیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثقفی
تصویر ثقفی
منسوب به قبیله ثقیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقف
تصویر عقف
روباه، خم دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وقف
تصویر وقف
ورستاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سقف
تصویر سقف
آسمانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ثقل
تصویر ثقل
گرانی
فرهنگ واژه فارسی سره