- ثقال
- زن فربه، گران سرین، آرمیده، آهسته، شتر کندرو
معنی ثقال - جستجوی لغت در جدول جو
- ثقال
- ثقیل ها، گرانها، سنگین ها، جمع واژۀ ثقیل
- ثقال ((ثَ فَ))
- شتر آهسته رو، زن فربه کفل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سنگینی گرانی
گران شدن، سنگینی
سنگین شدن، گران شدن، گرانی، سنگینی
گران کردن، گران شدن
بارها، سنگینی ها، جمع واژۀ ثقل، جمع واژۀ ثقل
همسنگ، مقدار، یک شانزدهم سیر
((مِ))
فرهنگ فارسی معین
واحدی برای وزن معادل 116 سیر
مثقالی هفت صنار فرق داشتن: کنایه از بسیار متفاوت بودن، بسیار برتر بودن
مثقالی هفت صنار فرق داشتن: کنایه از بسیار متفاوت بودن، بسیار برتر بودن
مقدار کم، واحد اندازه گیری وزن، معادل ۲۴ نخود، یک شانزدهم سیر
سنگین
کسی که حرفه اش خوار وبار فروختن است
جمع رقله، خرمابنان بلند کویکان بلند
سنگین، بیمار سخت
فریاد رس پناه
هلاک، هلاکی
گران، سنگین
جمع ثقیل، گرانجانان، گرانان
جمع ثقه، استوانان
زن دانا زن استاد
جمع ثقه، استوانان جمع ثقه معتمدان اشخاص مورد اطمینان. یا علم ثنات و ضعفااز رواه حدیث. مهمترین شعبه علم رجال است و بدان معرفت صحت و سقم حدیث حاصل آید
آتش افروزینه
سنگ زیرین آسیا
کم شمری، بر آمدن
ترکی ریش زداینده
زدودگی زدودن پردازیدن، شکم، تهیگاه، جمع صقیل، پردازیده ها زدوده ها آنکه آهن را روشن کند روشنگر. زدودن شمشیر و آینه و جز آن صیقل زدن، زدودگی جلا
ثقیل ها، گرانها، سنگین ها، جمع واژۀ ثقیل
ثقه ها، اعتمادها، اعتقادها، جمع واژۀ ثقه،
گران، سنگین، کنایه از ویژگی کلمه ای که تلفظ آن دشوار باشد، کنایه از ویژگی کسی که صحبت او را ناخوش دارند
پشت وپناه، فریادرس، ویژگی کسی که به امور مردم می پردازد
زدودن و برطرف ساختن زنگ آینه یا آهن، جلا دادن، روشن کردن، صیقل زدن
صقال گرفتن: زدوده شدن، جلا یافتن
صقال گرفتن: زدوده شدن، جلا یافتن