- ثریان
- از ریشه پارسی تر
معنی ثریان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
روایی، روند، گذران، گردش
گوشت یا چیز دیگر که روی آتش تف داده باشند کباب شده برشته شده، خوراکی است مرکب از گوشت و پیاز چرخ کرده که آنرا تفت دهند
دانستن دانستن به ترفند
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
آزاده، آزادگی، زبان سانسکریت، از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای اندلس در زمان مقدونی
سرخرگ
گاوهای نر
دارنده توانگر
روان شدن آب یا هر چیز مانند آن
طبق چوبین، طبقی که از شاخ بید بافند
جمع پری
جمع سری، جویکان
رگ جهنده، و آن رگی است که از قلب میروید و جدا میشود، سرخرگ
ثورها، گاوها، گاوهای نر، جمع واژۀ ثور
برشته، کباب شده، کنایه از بسیار ناراحت، مضطرب و ناآرام
بریان کردن: تف دادن، کباب کردن
بریان کردن: تف دادن، کباب کردن
ترنیان، سبد بزرگی که از ترکه های درخت می بافند، ترینان
برهنه، لخت، ورت، رت، لاج، پتی، لچ، عور، تهک، اوروت، غوشت، عاری، متجرّد، معرّیٰ
در حال گریستن، کسی که گریه کند و اشک بریزد، اشک ریز، اشک بار، اشک فشان، اشک باران، گرینده، گریه مند، گریه گر، گریه ناک
هنگام شب رفتن، اثر کردن و جاری شدن چیزی در اجزای چیز دیگر
رگی که خون را از قلب به قسمت های مختلف بدن می رساند، سرخ رگ
روان شدن آب یا هر چیز مانند آن، کنایه از رویداد، حادثه، ماجرا، کنایه از فرایند، کنایه از موضوع، در علم اقتصاد گردش و دست به دست شدن پول
جریان صفرا: عبور صفرا از یاخته های کبدی به کیسۀ صفرا و مجاری صفراوی و ریختن آن در روده و جذب مجدد قسمتی از آن در خون و بازگشت آن به کبد
جریان صفرا: عبور صفرا از یاخته های کبدی به کیسۀ صفرا و مجاری صفراوی و ریختن آن در روده و جذب مجدد قسمتی از آن در خون و بازگشت آن به کبد
نو پدیدی در خود زایی
برهنه، عاری، لخت، بدون لباس
چرتی خواب آلوده، دونده
گرینده، باکی
اسب نرمقابل مادیان، هر ستورنر