جدول جو
جدول جو

معنی جریان

جریان
روان شدن آب یا هر چیز مانند آن، کنایه از رویداد، حادثه، ماجرا، کنایه از فرایند، کنایه از موضوع، در علم اقتصاد گردش و دست به دست شدن پول
جریان صفرا: عبور صفرا از یاخته های کبدی به کیسۀ صفرا و مجاری صفراوی و ریختن آن در روده و جذب مجدد قسمتی از آن در خون و بازگشت آن به کبد
تصویری از جریان
تصویر جریان
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با جریان

جریان

جریان
روان شدن (آب و هر چیز مانند آن)، واقع شدن امری، دست به دست شدن پول
جریان
فرهنگ فارسی معین

جریان

جریان
روانی، ریزش، سیلان، تداول، رواج، روند، حیص وبیص، خلال، قضیه، ماجرا، سیر، کوران، گردش
فرهنگ واژه مترادف متضاد

جویان

جویان
جوینده، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری مازندرانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی
جویان
فرهنگ نامهای ایرانی

بریان

بریان
گوشت یا چیز دیگر که روی آتش تف داده باشند کباب شده برشته شده، خوراکی است مرکب از گوشت و پیاز چرخ کرده که آنرا تفت دهند
فرهنگ لغت هوشیار