جدول جو
جدول جو

معنی ثامر - جستجوی لغت در جدول جو

ثامر
(پسرانه)
میوه دهنده، ثمردهنده
تصویری از ثامر
تصویر ثامر
فرهنگ نامهای ایرانی
ثامر
میوه دهنده
تصویری از ثامر
تصویر ثامر
فرهنگ فارسی عمید
ثامر
(مِ)
نامی از نامهای مردان عرب از جمله پدر عبدالله رئیس ترسایان معاصر ذونواس صاحب الاخدود. (مجمل التواریخ و القصص ص 169)
لغت نامه دهخدا
ثامر
(مِ)
نعت فاعلی از ثمر، غله ای است که آنرا لوبیا خوانند. آبی که آنرا در آن پخته باشند حیض و بول را براند. (برهان). لوبیا. دجر، درختی که میوۀ او رسیده باشد، درخت میوه ناک، گل یا شکوفۀ حماض که بفارسی ترشه است، و رنگ آن سرخ باشد
لغت نامه دهخدا
ثامر
میوه ناک میوه دار
تصویری از ثامر
تصویر ثامر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سامر
تصویر سامر
(پسرانه)
قصه گو، افسانه سرا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عامر
تصویر عامر
(پسرانه)
آباد کننده، معمور، آبادان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هامر
تصویر هامر
(پسرانه)
ابر باران زا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عامر
تصویر عامر
آباد کننده، معمور، آباد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غامر
تصویر غامر
زمین بایر و خراب که قابل کشت و زرع نباشد، مقابل عامر، ویران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سامر
تصویر سامر
افسانه گوینده، افسانه گو، قصه گو، مجلس افسانه گویان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضامر
تصویر ضامر
لاغر، انسان یا حیوان باریک اندام و کم گوشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثمار
تصویر ثمار
ثمرها، بارهای درخت، میوه ها، جمع واژۀ ثمر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثائر
تصویر ثائر
منتشرشونده، برانگیخته شونده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غامر
تصویر غامر
جای ویران، زمین خراب
فرهنگ لغت هوشیار
آباد، آباد کننده، ماند گار، دراز زی، بچه کفتار آباد کننده، اقامت کننده در محلی معمور، زیاد عمر کننده، معمور آبادان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طامر
تصویر طامر
کیک از خرفستران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضامر
تصویر ضامر
باریک اندام، خوابیده: نره باریک انداک باریک میان، دقیق لطیف
فرهنگ لغت هوشیار
امیری کردن، مشورت کردن میری کردن چیره شدن خرما فروش خرما فروش. نیک نگریستن در نگرستن اندیشه کردن اندیشیدن، درنگ. ج: تاملات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثائر
تصویر ثائر
کینه کشنده، قصاص کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اثمر
تصویر اثمر
ثمر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حامر
تصویر حامر
خردار دارنده خر، خر ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سامر
تصویر سامر
افسانه گوینده، نقال
فرهنگ لغت هوشیار
نوازنده نی نای زن. توضیح: لغویان عرب) زمار (را بدین معنی آورده اند و استعمال) زامر (رانفی کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثایر
تصویر ثایر
خونخواه: کینه توز کینه کشنده قصاص کننده، خشم غضب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثامن
تصویر ثامن
هشتم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثامج
تصویر ثامج
آمیزنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثمار
تصویر ثمار
میوه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تامر
تصویر تامر
((مِ))
خرمافروش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثامن
تصویر ثامن
((مِ))
هشتم، هشتمین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثمار
تصویر ثمار
((ثِ))
جمع ثمر، ثمره، میوه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثایر
تصویر ثایر
((یِ))
انتقام گیرنده، خشم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سامر
تصویر سامر
((مِ))
قصه گو، افسانه گو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضامر
تصویر ضامر
باریک اندام، دقیق، لطیف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عامر
تصویر عامر
((مِ))
آباد کننده، اقامت کننده در جای آباد، معمور، آبادان
فرهنگ فارسی معین